بسم رب الشهداء والصدیقین
)إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِکَ يَرْجُونَ رَحْمَةَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ)[1]
وصیتم را با نام خدا آغاز میکنم خدایی که به ما قدرت مبارزه با هرگونه زور و ظلم و ستم را عطا فرمود و خدا را شکر میکنیم که راه راست که همان راه انبیاء و یاران حسین(علیه السلام) است را به ما نشان داد که باید تا آخرین قطره خونمان در این راه مبارزه کنیم و دشمنان اسلام و حکومت اسلامی را سرکوب کنیم.
من با کمال میل به جبهه شوش شهر شهیدان گمنان شهر خون و قیام آمدم که برای پیروزی اسلام و حفاظت از دستورهای قرآن و گسترش انقلاب در سطح جهان کوشش کنم و ما چون به خودمان تعلق نداریم یعنی خلق نشدهایم تا راحت طلب باشیم و یا در طلب آسایش دنیوی باشیم نه! این ارزشی ندارد ما خلق شدهایم تا آزمایش شویم و اساساین جهان آزمایشی بیش نیست و زندگی جاوید در آن زمان است.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
پیام من بر شماای امت حزب اللهای یار و یاوران خمینی روح الله(قدس سره)، شرم دارم از اینک به عنوان یک پیام دهنده باشم برای ملت همیشه در صحنه برای امت بیدار و در صحنه ولی گاهی بیان نارسای من برادر کوچک شما به عنوان یک تذکر مفید است چه زیبا بیان کرد آن شهید زنده، سیدالشهدای عصرمان آنکه منافقین در تحلیلهای درونیشان با تمامی نادانیشان به حقیقت شما ملت حزب الله آن پیروان حقیقی راه امام(قدس سره) همان مردم کوچه بازار شمایی که همیشه پاسخگوی ندای ملکوتی امام(قدس سره) امت هستید، امید است این ندای شما که به حق به گوش امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میرسد امید است امام(قدس سره) و یاران او (حضرت آیت الله خامنهای – آیت الله رفسنجانی ) و تمام یاران او را یاری کنید و امید است خدا به شما سعادت دهد که در تحت رهبریهای امام(قدس سره) امت انسجام بیش از پیش و وحدتی منسجمتر از قبل تا حکومت ولی نعمتان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در راه اسلام و توحید کلمه کوشا باشید و با همان خلوص که در شما وجود دارد امام(قدس سره) را در اجتماعاتتان، در دعاهایتان، در نمازهای جمعه و جماعت و فرادی دعا کنید و هرگز این شعار کوبنده را از لبانتان که بیانگر اعماق وجودتان است دور نکنید که خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگه دار - از عمر ما بگیر و به عمر او بیفزا
و چند پیامی به شما ای پدر و مادر و خواهر و برادرم:
اگر پدر و مادرعزیزم از اینکه حس میکردم در مکانی راحت قرار بگیرم و در سنگر نباشم غمگین بودم من نمیتوانستم به خود بقبولانم که برادران خودم در مرزها شهید شوند و من ببینم که هر روز چند شهید یا زخمی میآورند.
پدر و مادر داغدارم میدانم که از دست دادن من شاید سنگین باشد ولی مگر غم از دست دادن حسین(علیه السلام) بر زینب(علیها السلام) سنگین نبود؟ مگر آنها نبودند که کشته شدند تا دین اسلام پا بر جا باشد؟ من هم به نوبه خود از آقا و سرورم حسین(علیه السلام) درس مبارزه و جهاد و درس شهادت را یاد گرفتم، من آموختم که زندگی مادی نکبت بار است و نباید منتظر باشم که مرگ ما را فرا گیرد، بلکه ما باید سراغ مرگ برویم مگر انسان یک دفعه بیشتر میمیرد پس چه بهتر که آن یک دفعه هم در راه خدا باشد.
و شماای مادر مهربانم کوه باش و چون کوه استقامت کن لحظهای از نام و یاد خدا غافل مباش در راه دین بکوش که هر چه که بکوشی باز کم است. مادر جان تو خود میدانی که بعد از شهادت من، رسالت و مسئولیتت بیشتر و سنگینتر میشود این رسالت و مسئولیت را به خوبی انجام بده. مادرم هر گونه افسردگی و ناراحتی مطمئناً باعث عذاب روحم نمیشود پس خوشحال و امیدوار باش مادرم میدانی که من از شما نبودم و امانتی در دست شما بودم که صاحب امانت خواست امانتش را بگیرد.ای مادرم مرا ببخش که نتوانستم زحماتت را جبران کنم و از اینکه پسر خوبی برای شما نبودم عاجزانه طلب بخشش میکنم. من یک وصیت دیگری برای شما دارم و آن اینکه برادران و خواهرانم را آن چنان تربیت کنی که دنباله رو ولایت فقیه و یار و یاور امام(قدس سره) باشند برادرم علی را به بسیج بفرست تا فنون نظامی را فرا گیرد و اسلحهای که از دست من افتاده بردارد و به دشمن بفهماند که اگر اسلحه از دست سربازی بیفتد سرباز دیگری آن را بر دست میگیرد و با ایمانی استوارتر بر قلب دشمن میتازد و جملهای کوتاه هم به توای برادر! پیوسته در راه اعتلای اسلام کوشا باش و تمامی دستورات امام(قدس سره) را به جان و دل بپذیر و زمان زمان حسین(علیه السلام) است و ایام ایام عاشورا.
و توای خواهرم: زینب(علیها السلام) گونه پیام شهیدان راه خدا را به گوش جهانیان برسان و زینب(علیها السلام) گونه به راه شهیدان ادامه دهید.
[1]. سوره بقره، 218.
شهید مهدی آشوری فرزند یدالله در بیست و دوم مرداد ماه سال 1345 در شهرستان محلات و در خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود تا سربازی ازسربازان خمینی کبیر(قدس سره) باشد و ستارهای از ستارگان آسمان بیکران ایران عزیز تا راه نشان آیندگان باشد چرا که هر شهید ستارهای درخشان است در ظلمت و سیاهی شب که راه را نشان میدهد.
تحصیلاتش را با گرفتن مدرک سیکل در مدرسهی دکتر بهشتی شهرستان محلات به پایان رساند و دوران کودکی و نوجوانیاش را در کسب علم و معرفت در کنار خانواده و در محلات سپری کرد. مردمدار بود و مهربان، درد مردم را در خویش میدانست و برای رفع مشکلات آنها در حد و توان خویش میکوشید. چرا که اعتقاد داشت کمک به هم نوع و حل مشکل مخلوق بیانگر رضایت خالق است و از این طریق به خرسندی و خوشنودی خداوند فکر میکرد و میرسید.
با شروع جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی داوطلب به فرمان امام(قدس سره) لبیک گفت و راهی جبهه شد تا از کیان ایران اسلامی دفاعی جانانه کند و در زمرهی کسانی باشد که از جان خویش برای سرافرازی اسلام و انقلاب نقش داشته باشد. فرزند اول خانوادهی آشوری بود وداعی سخت کرد با خانواده برای آخرین بار به عنوان بسیجی گروهان یا زهرا(علیها السلام) از گردان جندالله لشکر 17 علی بن ابی طالب(علیهماالسلام) به میدان جنگ رفت و در دوم فروردین ماه سال 1361 در عملیات فتح المبین شرکت کرد که بر اثر اصابت تیر به سرش به شهادت رسید و پیکر مطهر او در زادگاهش به خاک سپرده شد