انتظار برای آمدنش طولانی شده بود اما هیچ خبری از محمد به گوش خانواده نمیرسید. او سالها بود که رفته بود اما هیچکس نمیدانست اسیر شده یا قطعاً به شهادت رسیده است اخبار جسته و گریختهای که به گوش میرسید، جانها را به لب میرساند. هر آن منتظر بودیم اخباری دقیق از اسارت یا شهادتش به دستمان برسد. یا حتی پیکری از او باز آید تا با قلب داغدارمان بر مزارش بنشینیم و داغ روزهای نبودش را آرام کنیم. اما انگار محمد نمیخواست خود را به ما نشان دهد. محمد رفته بود و قصد بازگشت نداشت.
شهید محمد ملاعلی اکبری دلاورمردی بزرگ که در پنجمین روز از آذرماه سال 1341 در فصل رنگهای زیبای درختان و همزمان با رقص عاشقانه برگها در هیاهوی باد در شهرستان نیم ور از توابع شهرستان محلات در استان مرکزی، دیده به جهان گشود. محلات شهر گلهای زیبا بود و این بار گلی به زیبایی محمد در آن قدم به جهان هستی نهاده بود. اما افسوس که باد خزان او را از شاخه جدا کرد.
محمد از کودکی باهوش بود و به درس خواندن بسیار علاقه داشت بنابراین با اشتیاق زیادی وارد دبستان شد. او دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت سپری کرد و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. در تمام طول تحصیلش کنار پدر و مادر در کارهای خانه زحمت میکشید و درسش را نیز به خوبی میخواند. از همان زمان هم اگر کمکی از دستش ساخته بود برای دیگران انجام میداد و تلاش میکرد با اطرافیانش با مهربانی و محبت رفتار کند. همیشه دوستانش از بودن با او خوشحال بودند و معلمانش از نظم و ادب محمد تعریف میکردند.
او کمکم به جوانی مؤمن و مهربان تبدیل شد که وصف خوبیهایش زبانزد همه بود. در زمان انقلاب به سهم خود کوشید و برای پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کرد. او پس از انقلاب به عنوان پاسدار در سپاه مشغول به خدمت شد تا از حریم این مرز و بوم دفاع کند.
شهید محمد ملاعلی اکبری در زمان جنگ تحمیلی برای دفاع از جان و مال و ناموس ایرانیان وارد عرصه نبرد شد و مدتها به پیکار با دشمن پرداخت. او در پشت جبهه مربی آموزش نظامی بود و در منطقه عملیاتی در گردان حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام)خدمت میکرد که پس از مدتی نبرد دلیرانه در هجدهم اسفندماه سال 1362 در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل آمد اما هرگز پیکر مطهرش به دست خانواده محترمش نرسید اما یادش در دلها تا ابد ماندگار است.