در جبهههای جنگ، علیرغم آتش سنگین دشمن، تنها جلوهای که به چشم میخورد، دو رکعت نماز عشق بود. وقت نماز که میشد، بچهها مجال این را نداشتند که پوتینها را از پا در آورند و وضو بگیرند. برای این که هدف تیر دشمن قرار نگیرند. به صورت نشسته نماز میخواندند. این نماز لذت دیگری داشت، فرشتگان آسمانی در آنجا نازل میشدند. اکنون هم که به آن مناطق سفر میکنیم، خاکهای آنجا با انسان حرف میزند و میگوید: اینجا شهدا نجوا کردهاند و به آرزوی خود رسیدهاند. دو رکعت نماز عشق را برای لقاء پروردگاری میخواندند که دنیا را برای بندگیاش آفرید و یکی از این بندگان خداوند، شهید غلامرضا غفاری است که در روز هفتم اردیبهشتماه سال 1344 در شهرستان ملایر، دیده به جهان هستی گشود. خانوادهاش کارگر بودند و به سختی کار میکردند و سعی میکردند تا با قناعت، زندگی سالمی را داشته باشند. از همان دوران کودکی که در دامان پدر و مادری مهربان و دلسوز و مذهبی بود، سعی میکرد تا راه رسیدن به قلههای معرفت و ایمان و کمال را پیدا کند و به تنهایی به این قلل برسد. غلامرضا تا پایان دوران ابتدایی درس خواند و پس از ترک تحصیل تا زمان خدمت مقدس سربازی کارگری میکرد.
در دوران جنگ تحمیلی به عنوان سرباز لشکر 21 حمزه سیدالشهدا(علیه السلام) به جبهه رفت و پس از چند ماه خدمت در بیست و یکم تیرماه سال 1367 در منطقه دهلران آسمانی شد. پیکر مطهرش که در منطقه نبرد مفقود شده بود را پس از تفحص در بیست و دوم آذرماه سال 1368 در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.
برادرش میگوید:
خاطرات زیادی از او دارم، او شخصی شایسته و با ایمان بود و مدام میگفت: داداش! من باید به جبهه بروم چون که دشمن به آب و خاک و وطن ما حمله کرده است. چه طور میتوانیم بیتفاوت باشیم، مگر گوش به حرفهای امام(قدس سره) نمیدهید، خواهش میکنم از رفتن من جلوگیری نکنید.