رنگینکمانهای نور و سرور، طاق و رواقشان برپا بود و شیهۀ اسبان شبرنگ، دل شیشهای دشت میشکافت. شیر زنان شکیبا بذر پایداری میکاشتند و شهپر مرغ امید را میآراستند، آنگاه که از گهوارۀ سپید صبح طفل طراوت برمیخاست و چشمان شوق آفرینش را به زمزم زمانه میشست. رشید در بهاری پرگل در پنجم فروردین سال 1342 میان خانواده ای مقاوم و سربلند متولد شد و به فردای پرنقشونگار، چشمگشود. پدر و مادر برای تربیتش همتگماشتند و سعی داشتند تا از همۀ داستانهای عاشورا برای او بگویند و اینچنین او را رشد میدادند. نه تنها جسمش بلکه روحش هم بزرگ میشد. آداب معاشرت را از مادرش که مظهر مهربانی و احترام بود، یادگرفت و بدین ترتیب با احترام به مردم و مهربانی کردن به آنها میبالید. هفت سالش نشدهبود که به مدرسه رفت و تحصیلاتش را آغازکرد.
تازه پانزده ساله شده بود ودر یک تعمیرگاه خودرو کار می کرد که به مجاهدان مجلس اعلای عراق پیوست و مبارزات خویش را آغاز کرد ولی دژخیمان بعثی طاقت حق گویی یک نوجوان را نداشتند ,لذا پس از دستگیری رشید در سال 1359 او را در زندان بغداد به شهادت رساندند. خانواده این شهید والا مقام سالهاست مهمان سرزمین آفتابند.