شهید گرانقدر اسماعیل افتخاری رادمردی دیگر از خطه دلیر مردان. کسی که چون پرستویی عاشق به شوق رسیدن به قرب الهی بال و پر گشود و در آسمان عشق به پرواز درآمد. شیرمردی که راه عشق را پیش گرفت و خوب می دانست در این مسیر هدفی را دنبال می کند که نهایت سعادت در آن قرار گرفته است. او از دسته پرستوهایی بود که زمستان دنیا را به شوق بهار آخرت ترک کرد و به وصال معشوق رسید.
شهید اسماعیل افتخاری در بیستمین روز از آذرماه سال 1331 در شهر کربلا زمانی که پاییز هزاررنگ کم کم بارش را بسته بود تا جایش را به یکرنگی زمستان بدهد در آخرین روزهای دلبرانه باد و برگ چشم به جهان گشود.
او در خانواده ای مومن و انقلابی متولد شد و از آنها عشق و محبت را آموخت. خانواده ای که حکم خداوند حکم اول و آخر زندگیشان بود و به شکلی زندگی می کردند که فرزندانشان هم با همین آداب بزگ شوند. پدری که دستهای پینه بسته اش حکایت از سالها رنج و زحمت داشت و مادری که دامنش از گلهای محبت پر بود.
اسماعیل روزهای خوش کودکی را پشت سر گذاشت و به نوجوانی و جوانی رسید. او در جوانی ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد. از آن پس برگ تازه ای در زندگی اش رقم خورد. با اینکه مسئولیت بزرگتری را به عهده داشت و حالا علاوه بر پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده چشم امید همسرش نیز به او بسته بود تصمیمش را گرفت و راهی را برگزید که برای قدم برداشتن در آن باید تمام آرزوهایش را قربانی می کرد او با شور و شوق این مسئله را پذیرفت چراکه رسم عاشقی چشم بستن بر آرزوهاست.
شهید اسماعیل افتخاری که توسط رژیم صدام از عراق رانده شده بود پس از سکونت در ایران به صف مجاهدین عراقی پیوست و در جبهه حضور یافت. او سرانجام پس از مدتها دلاوری و رشادت در جبهه های نبرد در چهارمین روز از آذرماه سال 1365 درست زمانی که پاییز هزاررنگ کم کم بارش را بسته بود تا جایش را به یکرنگی زمستان بدهد در آخرین روزهای دلبرانه باد و برگ چشم از جهان فرو بست و به درجه رفیع شهادت نائل آمد پیکر مطهر این شهید بزرگوار در گلزار شهدای اراک به خاک سپرده شد.