بسم الله الرحمن الرحیم
با نام خدا و آرزوی طول عمر برای رهبر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی(قدس سره شریف)، نامهام را شروع میکنم: خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض میکنم و سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواستارم و امیدوارم که حالتان خوب باشد و این روزهای بهاری را به خوشی بگذرانید. خدمت برادران و خواهران عزیزم سلام عرض میکنم و سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواستارم و امیدوارم که همگی شما حالتان خوب باشد. داودجان به مدرسه خود ادامه دهد و در حین درس خواندن به پدرم کمک کنند و هم حیوانات را به صحرا ببرند. هر چه پدرم میگوید گوش کنند.
از خداوند منان خواستارم که همه شما حالتان خوب باشد. از این که نامه برایم نوشتید و به جلال دادید آورد خیلی متشکرم. امیدوارم که امسال سال خوبی باشد. آقا از این که من امسال نبودم در کارها کمک کنم معذرت میخواهم. راستی آقا یک نفر از رفیقام به نام علی سربندی قرار بود بیاید اراک و شب به نزد ما آمد و گفت کاری ندارید؟ او میخواست زود برود و ما وقت نامه نوشتن نداشتیم و تنها یک نامه برای پایگاه داشتم که دادیم آورد. از این که من نامه ندادم بیاورد معذرت میخواهم. او گفت: من به کرهرود به خانهتان میروم و سلام میرسانم. میخواهم بگویم اگر آمد، نامهای بنویسید برای من بیاورد.
عزیزان به هم دیگر قول دهید و با هم تا دیر نشده به درگاه خداوند توبه کنید و طلب مغفرت نمایید. جلوی ضرر را از هر کجا بگیری فایده است. بیایید هر چه زودتر خود را برای مسلمان واقعی بودن بسازید و کار امروز را به فردا وا گذار ننمایید زیرا مرگ، انسان را خبر نمیکند. بیایید از صمیم قلب به درگاه خدا راز و نیاز کنید و از گذشته نادم شوید خداوند توبهپذیر است بیایید لحظهای فکر کنید این همه پیر و جوان که عاشقانه به سوی معبود خود میشتافتند و با ارزشترین چیزشان یعنی جانشان را میدهند هدفشان چیست؟ آن جوانهایی که بستر نرم را رها کرده دست از پدر، مادر، خواهر، برادر، زن و بچه و همه و همه را رها کرده و جان شیرین را نثار میسازند، آیا هدفشان جز اسلام است؟ در روز محشر جواب آن کودکان شهدا، آن بچههایی که شب بیدار میشوند و بهانه پدر میگیرند و پدر پدر میکنند تا خوابشان میرود، چیست؟ جواب آن مادرانی که تنها فرزندان خود را در راه این انقلاب و اسلام دادهاند را میخواهید چه بگویید؟ عزیزانم هر قطره خون شهیدی که به زمین میریزد مسئولیت ما بیشتر میشود و ما باید پاسدار خون آن شهید باشیم و ندایش را به گوش جهانیان برسانیم نه این که خود اسلام را فراموش کنیم، جواب خدا را چه میدهید؟ جواب خون این شهیدان و شهیدزادهها را چه میدهید؟ فکر کنید هدف این شهدا چه بوده است؟ خواهرم و برادرم عزیزانم با شمایم شما این حرفهای من را به عنوان یک برادر کوچکتر به عنوان پیام خون یک شهید بپذیرید عزیزان مبادا اینها را فراموش کنید.
این قدر به دنیا دل مبندید. کار دنیا درست میشود، در دنیا خوب و بد میگذرد، عزیزان هر وقت، وقت کردید اگر شده هفتهای یک بار یا ماهی یک بار حتماً به بهشت زهرا بروید سر تربت پاک شهیدان بروید. شهیدانی چون بهشتی و بهشتیها بالاخص شهیدان گمنامی که مادری ندارند که بر سر قبرشان بروند، بروید و توشه برای آخرت خود بسازید به قول یکی از برادران که میگفت: هر وقت خیلی خوشحال شدی به قبرستان برو هر وقت خیلی گرفته و ناراحت بودی باز هم به قبرستان برو. برو ببین عاقبت کار چه میشود؟ در آخر عرایضم از شما میخواهم که اگر وقت عزیزتان را گرفتم مرا ببخشید و امیدوارم که حتماً این حرفها به گوشتان فرو رفته و هرگز فراموش نکنید دیگر وقتتان را نمیگیرم و از همه شما التماس دعا دارم. من الله التوفیق به امید زیارت کربلا و نجف و بیت المقدس.
دوستدار شما علی حاجیان.
شهید علی حاجیان در سال 1349 در روستای کرهرود دیده به جهان گشود. وی در سال 1357 در حالی که سن او هشت سال بیشتر نبود، با علاقه و شور و هیجان وصف ناپذیری در تظاهرات به طور مداوم شرکت میکرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام(قدس سره شریف) امت همچون دیگر جوانان و نوجوانان در سنگر مساجد، دفاع از ارزشهای انقلابی را به عهده گرفت. شهید در خانواده نیز یک الگو و نمونه کامل بود. به طوری که یک نوجوان بسیجی تربیت شده در دانشگاه جبهه و جنگ بوده است. از مسائلی که او را رنج میداد فساد اخلاقی بود که به دست استعمار در حال شکل گرفتن بود. شهید هیچ چیز برای خود نمیخواست. پیامش برای ملت شهیدپرور و مسئولین که بارها عنوان کرده بود، این بود که از همگی خواست که تا آخرین نفر و نفس جهت تحقیق آرمانهای سازنده اسلام و بر افراشتن پرچم توحید در سراسر عالم، وحدت خود را حفظ کرده و مبارزه با کفار را تا آخرین مرحله ادامه داده و با پیروی از دستورات پیامبر گونه امام(قدس سره شریف) عزیزمان به مبارزه ادامه داده و شعار «ما اهل کوفه نیستیم امام(قدس سره شریف) تنها بماند». دائم در زبانش بود و به حق این راه را تا آخر ادامه داد. پیامش مقاومت در مقابل مصائب و سختیها در گوشها طنینانداز است. همیشه جهت طول عمر امام(قدس سره شریف) دعا میکرد.
او از سال 1364 به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد و پس از چند مرحله حضور در مناطق عملیاتی در بیست و چهارم فروردین ماه سال 1365 در عملیات والفجر 8 در مقر انرژی اتمی در منطقه دارخوئین به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزوی دیرینه خویش رسید.