بسیجی دلاور برادر شهید جمالالدین کمانی شیرمردی که در شجاعت و غیرت یگانه بود و تلاش کرد تا برای سربلندی و افتخار سرزمینش بکوشد. در راه عشق و ایمان قدم برداشت و در آسمان غیرت و شجاعت به پرواز درآمد.
او در هشتمین روز از خردادماه سال 1320 در روستای زیبای لکان از توابع شهرستان خمین در خانوادهای مؤمن و متدین، دیده به جهان گشود. از پدر و مادر عشق و غیرت را آموخت و این آموختهها را به زیباترین شکل در زندگی خود به کار بست تا به هدف والای شهادت و سعادت دست پیدا کرد. از کودکی با ایمان بزرگ شد و از همین رو به احکام و فرایض دینی اهمیت زیادی میداد. تا سال چهارم دبستان درس خواند اما پس از آن ادامه تحصیل نداد. با اینکه سن کمی داشت اما تلاش میکرد تا در امور خانواده سهیم باشد. در کارهای خانه بسیار کوشا و فعال بود و اخلاق و رفتار بسیار مناسبی داشت. به طوری که همه از او راضی بودند. از نوجوانی کارگری میکرد و پس از مدتی بنایی زبردست شد.
جمالالدین در سال 1345 ازدواج کرد و خداوند پنج فرزند به او عطا کرد. او پدر و همسری دلسوز و فداکار بود که تلاش میکرد تا وسایل آسایش و رفاه خانوادهاش را فراهم کند. در سالهای انقلاب با هر چه در توان داشت به حمایت از امام(قدس سره) و انقلاب میپرداخت و پس از شروع جنگ تحمیلی در لباس مقدس بسیج عازم جبهههای نبرد شد. او بیش از سه ماه به عنوان بسیجی گردان امام رضا(علیه السلام) در لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) مهمان کربلای ایرانزمین بود تا سرانجام در بیست و پنجم آبان ماه سال 1361 در منطقه زبیدات عراق در حین عملیات محرم با اصابت ترکش به سرش به قافله شهدای بیسر ملحق شد. پیکر مطهرش در صحنه عملیات مفقود و پس از سالها در چهاردهم شهریورماه سال 1377 تفحص و در زادگاهش به خاک سپرده شد.