بسم الله الرحمن الرحیم
... من یک سرباز وطن هستم. که داوطلبانه به جنگ آمدهام تا با کفار به جنگیم و به خدا سوگند یاد میکنم که تا آخرین قطره خون با کفار خواهم جنگید تا در این سرزمین مقدس و عزیزم به درجه رفیع شهادت برسم یا با پیروزی کامل به وطن برگردم.
من با رهبر عزیزم امام خمینی(قدس سره) پیمان بستم که تا آخرین قطره خون از اسلام و قرآن و سرزمین عزیزم دفاع کنم.
پدر جان از تو میخواهم اگر که من به درجه رفیع شهادت رسیدم، جنازه مرا مظلوم وار بردارید و نوحه امام حسین(علیه السلام) برایم بخوانید و به امام عزیزم خمینی کبیر(قدس سره) بگویید که من در راه اسلام جانم را فدا کردم.
و از مادر عزیزم میخواهم که مبادا یک موقع اشک برای من بریزد. باید بگوید که فرزندم را در راه خدا هدیه دادهام و باز هم بگو خود و تمامی فرزندانم را در راه خدا هدیه میکنم ... .
شرح و بیان شجاعت شهیدان نه کاری است آسان. از کجا باید گفت و چگونه باید گفت حکایت آن حماسهسازان خونینکفن را که در بهار جوانی به سوی میدان رفتند و در میدان همیشه نام خدا بر زبان داشتند و حسین، حسین زیباترین نجوای منور برخاسته از دلشان بود.
شهید حجتالله کمانی در یازدهم اردیبهشتماه سال 1325 در روستای لکان از توابع شهرستان خمین در خانوادهای متدین به دنیا آمد. پدر او آقا بابا نام داشت و مردی کشاورز و زحمتکش بود. حجتالله از همان دوران کودکی در کار کشاورزی پدر خود را یاری میکرد. تحصیلات خود را تا چهارم ابتدایی ادامه داد و از آن به بعد به دلیل فقر مالی که سراسر زندگی خود و خانوادهاش را فرا گرفته بود، نتوانست به تحصیلات خود ادامه دهد و در همان اوان زندگی خود مشغول به کارگری شد و به طور مداوم بین تهران، اصفهان و اهواز برای کار در رفت و آمد بود تا اینکه تشکیل خانواده داد و شغل کشاورزی اختیار نمود. با شروع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(قدس سره) او نیز همچون سایر اقشار ملت در این قیام همگانی شرکت فعال جست و به طور مستمر در راهپیماییها و تظاهرات شرکت جست. وی از اخلاقی خوب و پسندیده برخوردار بود و نسبت به همگان مهربان بود و فردی با اخلاص بود.
با شروع جنگ تحمیلی و گذشت مدتی از آن وی نیز ندای رهبر را لبیک گفت و با گروه اعزامی از شهرستان خمین به فرماندهی برادر رضا جعفری همراه با سایر نیروهای پر توان بسیجی راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شد. با عشق وافری که نسبت به خدا داشت عاشقانه در جبهه به مبارزه علیه رژیم بعث ادامه داد و بعد از 70 روز پاسداری در بیست و هشتم آذرماه سال 1359 در جبهه سر پل ذهاب به لقاءالله پیوست. امروز پیکر پاک او در گلزار شهدای روستای لکان خمین عاشقان اسلام را به تکریم و ستایش او میخواند. ستایش حق شهیدان است چرا که، صاحب ایمان استوار بودند.