شهید محمود کریمی در نهم مردادماه سال 1345 در روستای گرکان علیا از توابع شهرستان فراهان در یک خانواده مذهبی، دیده به جهان گشود. محمود از همان اوایل کودکی آرام، با نظم، دلسوز و مهربان بود. بر عکس بعضی از همسن و سالانش بازیگوشی و شیطنتهای کودکانه نداشت. بیشتر در خانه میماند و به پدر و مادرش کمک میکرد. تحصیلات ابتدایی خود را در همان روستا به پایان رسانید و بعد از آن به دلیل نبودن امکانات در آن زمان از تحصیل باز ماند و از طرفی درک او و حس مسئولیتپذیری و با توجه به نیاز خانواده به جای ادامه تحصیل به طور جدی به کار کردن پرداخت.
در همان سنین نوجوانی فرایض دینی را انجام میداد و در حلال و حرام دقت خاصی داشت. در مراسمات مذهبی مسجد و هیئت محله شرکت میکرد. از پانزدهسالگی برای کار به تهران رفت چرا که در روستا شرایط کار خوب نبود و اکثراً جوانان ناچار بودند برای تأمین معاش راهی شهرهای بزرگ شوند. چند سالی در رستوران کار کرد و بعد از آن وارد دانشگاه تهران شد تا در آشپزخانه آن مشغول به کار شود. آقا محمود بسیار مقرراتی و منظم بود و بیشتر درآمد ماهیانهاش را برای خانوادهاش میفرستاد. تکیهگاه محکمی برای خانواده بود به خصوص خواهر کوچکترش.
چند سالی از شروع جنگ تحمیلی گذشته بود که برای انجام خدمت مقدس سربازی اقدام کرد. او که تا این سن ایثار و از خود گذشتگی را برای خانواده به حد رسانده بود اکنون زمان آن رسیده بود تا ایثار و فداکاری را برای میهن به اوج برساند. پس از طی مراحل آموزش نظامی رهسپار جبهههای نبرد حق علیه باطل گردید. عازم سومار در استان ایلام و در آنجا مشغول به انجام وظیفه شد. چند ماه در آن منطقه خدمت کرد و بعد از آن به مرخصی آمد. چند روزی را در کنار خانواده در روستا گذراند و بعد از اتمام مرخصی گویی میدانست که دیگر بر نمیگردد. از تمامی اعضای خانواده خداحافظی کرد و حلالیت گرفت و عازم زبیدات شد.
با رسیدن به زبیدات روزها همچنان میگذشت و به تدریج زمان عملیات فرا میرسید. در منطقه سومار عملیات مهمی صورت گرفت به نام کربلای 6 که در آن عملیات آقا محمود به عنوان آر پی جی زن خدمت میکرد. در روز بیست و سوم دیماه سال 1365 با رمز یا فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در منطقه عمومی نفت شهر عملیات آغاز شد. بعد از گذشت یک روز از عملیات یعنی در روز بیست و چهارم دیماه سال 1365 آقا محمود که برای کمک به همرزمش به بیرون از سنگر رفت، در اثر اصابت تیرهای دشمن بعثی به بدنش دار فانی را وداع گفت و به شهادت رسید.
پیکر پاکش سالها در منطقه ماند و خانواده اما بدون هیچ اطلاعی از شهادت فرزندشان منتظر خبری از او بودند تا در نهایت پس از شش سال انتظار در تاریخ پانزدهم خردادماه سال 1371 انتظار به سرانجام رسید و پیکر مطهرش توسط گروههای تفحص پیدا شد و پس از شناسایی توسط خانوادهاش به زادگاهش منتقل و در آنجا به خاک سپرده شد.