بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان. سلام بر شهیدان. اینجانب علی کرملو دارنده شماره شناسنامه 156 صادره از ساوه، تاریخ تولد 1338، فرزند ابراهیم. خداوند بر ما منت نهاده که در جبهه حق میجنگیم ... وصیتنامهام را در این سطور مینگارم. نخست سخنی دارم با تو ای رهبر انقلاب! ای روح خدا(7) و ای از تبار ابراهیم(A) ای حسین(A) زمان و ای بتشکن دوران که قلبها و ابرقدرتها را شکستی و باز هم برای شکستن بتهای دیگر تبر ایمان در دست داری و چون شیردلان میخروشی و بر باقیمانده این مظاهر پلید و تباهی میتازی و در این راه است که به اعتصام حَبل الهی میخوانی؛ پیروان خط حماسهآفرین تو تا خون در بدن دارند در اعتلای اسلام عزیز از پا نخواهند نشست و تا آخرین نفس آیات کلامت را چون مشعلی تابناک که فرا راه خونین مبارزه حق و باطل قرار میدهند ... سخنی دارم با شما مسئولین مملکت که میبایست کشتی نجات اسلام میهن را در دریای پر طوفان حیلهها و مکرها و نفاقهای شیاطین کوچک و بزرگ و بزرگتر به ساحل نجات برسانید. اندکی تأمل کنید و به فکر مردم باشید ... ای امت قهرمان خواهران و برادران محصل! تنها نجات اسلام و پیروزی نهایی انقلاب پیروی همه جانبه از امام امت خمینی(7) بتشکن است و قرار گرفتن در خط امام(7) که همان خط اسلام اصیل محمد(q) است، از انحراف گروهگراییهای مشرکان التفاطگرا و ملیتگرا و لیبرال بپرهیزید که به یقین در نخواهید یافت که تمام این مسائل به جز اینکه گمراهی به نام یک ملت و یک نهضت میانجامد، چیز دیگری نیست و گرد محور امامت و ولایت آیید و از تفرقه بپرهیزید و خون شهدا را پایمال نکنید ... چند جملهای با برادرم وصیت گونه مینویسم. همانگونه که شفاهاً برایت گفتم آنچه تعلق به من دارد، در راه خدا بدهید. به امید آنکه در این کار دریغ نشود. اکنون که اینجانب علی کرملو بنده خدا و پیرو خط امام(7) به دیگر دوستان و برادران به یاری دین پروردگار میرویم تا در سنگری دیگر به نبرد و رویاروی با دشمنان اسلام و ایران بپردازیم. اکنون که قدم در راهی گذاشتم که مشتاق آزادی از اسارت خاک و پرواز در فضای لایتناهی ایمان در این راه با اسلحه شهادت و زنجیرهای بندگی را گسیخته و اسماعیل وار در قربانگاه عشق الهی جان باختند، شاید با شلیک گلولهای و انفجار مین و یا ترکش خمپارهای به صفوف همزمان بپیوندم. بنده را در دهمان دفن کنید که مادرم در آنجاست. بنده 4 هزار تومان قرضالحسنه دستغیب و 4500 تومان صندوق جاریه بدهکارم. تکرار میکنم هر چه در زندگی دارم مال زنم است. وقتی که جنازه مرا در خانهمان میبرند در جلو جنازه، پاسداران بروند. در شعارتان مرگ بر آمریکا و یا حسین(A) باشد و به امام(7) دعا کنید. چند کلام با تو دارم ای همسر گرامی! اگر میخواهید جهاد کنید همان حجاب تو جهاد است. ای همسر عزیز! مثل فاطمه(h) و زینب(h) استوار باشید و شعارتان مرگ بر آمریکا شیطان بزرگ باشد. مرگ بر صدام. همسر عزیزم! دعا کن که اسلام پیروز شود و دعا کن امام(7) از خطر دشمن در امان باشد که اگر بر شما غالب شوند ضربه بر پیکر جمهوری اسلامیمان خواهند زد. ای پدر ارجمند! مرا حلال کن و با استقامت و صبر و بردباری در انجام مسئولیتهای اسلام بکوش. والسلام.
شهید علی کرملو فرزند ابراهیم از دیار غرقآباد، از توابع شهرستان ساوه در خانوادهای دیندار و سادهزیست، دیده به جهان هستی گشود. روزگارش را در کنار خانواده خوشبخت و دلسوز آغاز کرد و در دامان سبز مادری مهربان پرورش یافت. علی همانند پسران روستا، بازیهای کودکانه را در کنار کار و کمک در کشاورزی آموخته بود و فریادهای شوق و شادی او در زمینهای کشت و کار نیز شنیده میشد. در خانواده با تعالیم دینی آشنا شد و چون پدر و مادر، اهل راز و نیاز عاشقانه با خدا بود. علی کودک دوستداشتنی، به مدرسه رفت و تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او از نوجوانی پرتوان و پر تلاش کار میکرد.
در سال 1357 به خدمت سربازی اعزام شد. بعد از پایان خدمت از نخستین روزهای انقلاب در کنار جوانان انقلابی بود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد و به عنوان پاسدار جامه سبز به تن کرد و مشغول حراست و حفاظت از دین و کشورش شد. اولین مرحله حضورش در جبهه غرب و در ارتفاعات بازی دراز در منطقه سرپل ذهاب بود که در همان منطقه از ناحیه پا ترکش خورد و نزدیک به دو ماه طول کشید تا بهبود یافت. پس از بهبودی در آغاز سال 1361 به جبهه جنوب اعزام و مشغول به خدمت شد.
او حدود شش ماه به عنوان پاسدار و سه ماه هم به عنوان بسیجی فعالیت کرد و در مناطق مختلفی حضور داشت و دلیرانه جنگید. علی در فروردینماه سال 1361 ازدواج کرد و یک هفته بعد عازم مناطق جنگی شد. او در بیستمین روز از اردیبهشتماه سال 1361 در جاده اهواز - خرمشهر هنگام درگیری با سربازان بعثی عراق در حین انجام عملیات بیتالمقدس به شهادت رسید. پیکر مطهرش در زادگاهش به خاک سپرده شد.