بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم پدر گرامی سلام عرض میکنم و پس از تقدیم و عرض و سلام، سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم. باری اگر از احوالات اینجانب پسر خود حمزه آقا خواسته باشید به دعاگویی شما مشغول هستم. باری خدمت مادرم گرامی خیلی دعا و سلام میرسانم.
... سپاس و ستایش خدای را، که تنها به خاطر او و برای او به میدان قتال آمدم و با قدرت او قدم به عرصه وجود نهادم و مسلماً مرگم نیز به دست اوست. دنیا فانی و نابود شدنی است و زندگی پس از مرگ، پاینده و جاودان.
ای امت حزبالله!
اکنون که ندای (هل من ناصر ینصرنی) حسین(علیه السلام) زمان بلند است و زمان امتحان فرا رسیده و کاروان حسین(علیه السلام) در حرکت است، کوشش کنید از این کاروان عقب نمانید که فردا دیر است.
ای امت مسلمان! من به جبهه آمدم تا وصیت برادرم و تمامی برادران شهید را به جا آورم، تا خدای متعال از من خشنود گردد.
از برادران خواستارم که سلاح مرا زمین نگذارند و ادامهدهنده راه شهدا باشند. امام(قدس سره) عزیز را تنها نگذارید و او را دعا کنید.
پاسدار شهید حمزه کمانی دلاوری از خطه مردخیز خمین بود. در سال ۱۳۳۴ در روستای لکان قدم به جهان نهاد و در محیطی آکنده از صداقت و سادگی بزرگ شد، تا در شش سالگی به دبستان رفت.
با آنکه شیفته دانش بود، ولی به خاطر نبودن امکانات آموزشی در روستا، این رشته نورانی گسسته شد و او به کار کشاورزی مشغول شد. ولی همچنان نور ایمان و عشق به قرآن و مذهب را در دل و جانش روشن نگه داشت و با حضور در جلسات قرآن بنیه دینی خویش را تقویت میکرد.
انقلاب اسلامی که پیروز شد، خودش و خانوادهاش، در کنار مردم خروشان و از خود گذشته در این نهضت اسلامی فعالانه شرکت داشتند.
در سال ۱۳۵۹ داغ برادر دید. برادرش - حجتالله - در ماههای آغازین جنگ در جبهه سر پل ذهاب به سعادت شهادت نائل آمد و این خانواده را با شهادت، آشناتر و شیفتهتر ساخت.
شهید کمانی چندین نوبت به جبههها رفت و در تداوم راه برادر شهیدش سلاح او را برداشت و به نبرد با متجاوزان ادامه داد.
وی پس از آن که عضو سپاه پاسداران شد و باز هم به جبهه عزیمت کرد. آخرین سفر مقدس وی، به غرب کشور بود که از آنجا در عملیات عظیم والفجر ۴ شرکت کرد و در بیستم آبان ماه سال 1362 در ارتفاعات کانی مانگا در منطقه پنجوین، هنگامی که به عنوان فرمانده دسته در گردان روحالله(قدس سره) از لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) خدمت میکرد، به کام جان رسید و شاهد شهادت را در آغوش کشید. پیکر مطهر شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.