ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اشرافنا (سوره آل عمران)
با سلام و درود بى پايان به رهبر انقلاب و شهداى صدر اسلام وصيت نامه ام را آغاز مى كنم.((هيهات من الذله))
بارالها تو خودت مى دانى كه من فقط بخاطر تو در اين ميدان قدم گذاشتم و در راه تو كشته شدم و من تو را شكر مى كنم كه مرگم را در شهادت قراردادى خداوندا تو خودت مى دانى كه چقدر گناه كردهام و از گناه و ستمى كه درباره خودم كردهام اعتراف مى كنم و تو درگذر چرا كه تو ارحم الراحمين هستى. پدرجان پس از سلام از تو مىخواهم مرا حلال كنى پدر جان سلامتى و صبر تو را از درگاه ايزد متعال خواستارم پدرجان لاتقنطوا من رحمه الله از رحمت بيكران خدا نااميد مباش. مادرجان مرا عفو كن من خودم ميدانم كه چقدر شماها را اذيت كردهام بهرحال مرا ببخشيد چرا كه از روى جهل و نادانى بوده مادرجان به هيچ وجه گريه نكنيد چرا كه مرگ حق است و اين بهترين مردن است و اكنون كه مرگ حتمى است پس چرا مرگى را انتخاب نكنيم كه آبستن زندگى باشد مادر تو بايد افتخار كنى كه چنين فرزندى را تحويل جامعه دادهاى شما اى برادران عزيزم مرا حلال كنيد شما بايد هميشه در خط رهبر و پشتيبان ولايت فقيه باشيد و شما اى خواهرانم بايد الگو باشيد چون زينب(ع) و هميشه در حفظ حجاب خود كوشا باشيد و با حجاب خود مشت محكمى بر دهان دشمنان اسلام بزنيد و انسان بودن زن در حجاب اوست و پيام من به امت حزب الله اين است كه هميشه امام را داشته باشند و امام را دعا كنند و هميشه اين شعارشان باشد كه خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار و پشت جبهه را داشته باشند و اتحاد خود را حفظ كنند در نماز جماعت و نماز جمعه بطور دائم شركت كنند كه اين رمز پيروزى است و ما((شهدا)) عزا نمىخواهيم ما رهرو مى خواهيم من از برادرانم مى خواهم كه اگر در تشييع جنازه يا مجلس ختم شركت كردند فقط به خانواده تبريك بگويند و اى دشمنان اسلام اى بعثيان كافر اين را بدانيد و شكست از آن شماست چرا كه شما باطل هستيد و هميشه حق بر باطل پيروز هست اى مزدوران اگر با گلوله هايتان لهام كنيد دست از مبارزه با كفر و الحاد برنخواهم داشت خدا قسم كه اگر هزاران جان داشتم همه را در راه الله فدا مى كردم اين را بزرگترين افتخار مي دانستم در اخر به تمام دوستان و ياران همكارم سلام مي رسانم و طلب بخشش دارم.
زیباست که حق و باطل را از هم تمیز دهی و جدا کنی . زیباست در کشوری متولد شوی و در جنگی فی مابین دو کشور قرار بگیری و پشت حق را بگیری و در برابر کشورت ایستادگی کنی فقط به این بهانه که کشورت زیاده خواه شده و زیاده طلبی می کند. زیبالست که در برابر مردمانی بایستی که حرمت مرزها را شکسته اند و پای را از گلیم عقل و حق خواهی فراتر گذاشته اند و دارند زیاده خواهی می کنند. هر چند این مردم مردمان کشوری هستند که تو درآن به دنیا آمده باشی و قسمتی از زندگی و خاطرات کودکی و نوجوانی ات در آن کشور باشد. باید در مرحله ای ایستاده باشی که برایت انتخاب سخت نباشد. کشورم ، مردمانم، یا نه حق و باطل برایت مهم باشد. شهید طارق رضایی فرزند ستار از این دست شهیدان است که در شهر مندلی عراق و در خانواده ای حق بین و حق جو دیده به جهان هستی گشود ولی مرز و خاک برایش ارزشی بالاتر از حق نداشت . خاکش را و کشورش را دوست داشت ولی هنگامی که پای ظلم و مظلوم به میان آید باید سکوت کرد یا این که فریاد کشید و به حمایت از مظلوم جلوی ظلم ایستاد. ایستادگی اش در برابر ظلم بود که او را بارز کرد و همین یک نشانه برای این که در چشم خداوند دیده شوی کافی است. تا او تو را انتخاب کند و به بزرگی خودش دعوت کند و قسمتی از بزرگی اش را بدهد و تو بزرگ و بزرگ تر شوی در چشم مردم. تحصیلاتش را تا ششم ابتدایی ادامه داد و در شهرستان اراک به کار مشغول شد . او از آن دست انسان هایی است که با خانواده اش از دست ظلم ستیزی و دشمنی صدام و حزب بعث از کشورش به ایران فرار کرده بود و زندگی اش را در این کشور و در شهرستان اراک ادامه داده بود. برای کسب روزی حلال به شرکت ریسندگی و بافندگی شمس اراک رفت و در این شرکت مشغول به کار و فعالیت شد. توانست از راه حلال کسب روزی کند و کارش را به پیش ببرد. در زمان جنگ تحمیلی که صدام دیوانه وار دستور حمله داد تا به شهر ها و مردم بی گناه و بی پناه حمله ببرند و همه را بکشند او مانند همه ی جوانان غیور مسلمان به راه افتاد تا چون سربازی بی ادعا بجنگد. به عنوان بسیجی گردان امام حسن(ع) از سوی تیپ 17 علی بن ابی طالب علیه السلام به جبهه رفت و ماه ها در خدمت اسلام بود تا سرانجام در ششمین روز از آبان ماه سال 1361 در منطقه ی موسیان به شهادت رسید و آسمانی شد. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای اراک به خاک سپرده شد.