بسم الله الرحمن الرحیم
(يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ).[1]
اى انسان حقا كه تو به سوى پروردگار خود به سختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى كرد.
ما آمدهایم تا در راه خدا پیکار کنیم، ما آمدهایم تا انتقام خون عزیزانی چون محمود (حسینخانی) و اصغر (فتاحی) و محمد (منصوری) و قربان و ... را از خصم ستمگر بگیریم. ما آمدهایم تا اگر خداوند ما را طلب کرد برویم؛ و ما میرویم تا فردا بماند و دلاوران رشد نمایند تا فرداها را نگه دارند و همه شهادتها به خاطر این است. خدایا تو را سپاس که مرا دیگر بار از راه لطف و کرمت و بزرگی خودت توفیق دادی تا بتوانم در صف سربازانت قرار گیرم. ای خواهرانم! خود را با اسلام همراه نمایید و هر کس نسبت به حجاب و مسائل دینی چیزی گفت حتی برادران، با آنها سخت برخورد نمایید. چون حجاب دستور صریح و روشن خداست.
1. سوره انشقاق، 6.
جرعهنوش شهد شهادت، پاسدار رشید اسلام، شهید محمدرضا زاهدی در دوم اردیبهشتماه سال 1342 در خانوادهای مذهبی و انقلابی در روستای تاج دولت شاه از توابع اراک دیده به جهان گشود. این شهید والامقام از جمله یاران امام(قدس سره) بود که امام خمینی(قدس سره) بتشکن تاریخ آمدنش را مژده داده بود و پیشاپیش شهید زاهدی را سرباز خود خوانده بود.
دوران تحصیل خود را از ابتدایی تا دبیرستان در محل زادگاهش ادامه داد. ایشان همراه با تحصیل به ورزش نیز میپرداخت تا جسم و روح را با هم پرورش دهد. ورزش کشتی را به عنوان ورزش تخصصی انتخاب کرد و در این رشته مقامهای مختلفی در سطح مسابقات شهرستان شازند و سپس در استان مرکزی کسب نمود.
شهید زاهدی بسیار پُر جنب و جوش بود و روابط عمومی قوی داشت به گونهای که برخوردهای اسلامی او و رعایت حقوق دیگران از ویژگیهای بارز ایشان بود. با پیروزی انقلاب اسلامی به صف مبارزان پیوست و فعالیتهای اجتماعی خود را از مساجد آغاز کرد.
در پایه چهارم دبیرستان سال 1362 به خاطر علاقه زیادی که به انقلاب اسلامی داشت و درک حساسیت زمان انقلاب، درس را رها کرد و به عضویت سپاه درآمد، پس از عضویت در سپاه به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شد و بارها در عملیاتهای مختلف مشارکت کرده و از مدافعان دین و انقلاب بود. او در سال 1364 ازدواج کرد.
پس از چندین ماه حضور در جبهه هنگامی که به عنوان معاون گردان علی بن ابیطالب(علیهماالسلام) در عملیات والفجر 4 شرکت کرده بود در منطقه پیچ انگیزه (فکه) در نوزدهم اردیبهشتماه سال 65 بر اثر اصابت گلوله به سرش به شهادت رسید و در کنار همرزمانش در گلزار شهدای زادگاهش ابدی شد؛ مکانی که چند ماه بعد برادر شهیدش محمدعلی، نیز به او پیوست.