محل تولد روستا
روستا محل تولد دینارآباد
یگان خدمتی
لشگر 17 علی بن ابیطالب
محلهی جمهوری واقع در شهرستان ساوه اتفاقات تلخ و شیرین زیادی از شهید رمضان سبکپا دیده و در دل خویش جای داده است. شاهد روزهای تولد و شادی پدر و مادرش بوده، شاهد حضورش در میان مردم و بچههای محله با شیطنتهای خاص کودکی بوده است و شاهد بزرگ شدن و قد کشیدنش و از همه مهمتر شاهد روزهایی که به عنوان پاسدار به سپاه رفت و بعد از آن به جبهه و حالا زمانی است که منتظرند تا پیکر مطهرش پس از سالهای دراز و طولانی به آغوش خانواده و محله برگردد ولی حیف که در گمنامی به سر میبرد و شاید این خواستهی خود او بوده که در گمنامی چون زهرای مرضیه(B) بماند.
رمضان در یکی از روزهای خوب خداوند در سال 1335 در خانوادهای چشم به جهان هستی گشود که از طیف مذهبی و کارگر بودند. کارگری که از کسب رزق حلال روزی میخوردند و سعی داشتند تا هر نانی را به سفره نیاورند چرا که لقمهی حرام در جان و ریشهی انسان تأثیر بد میگذارد و او را از شنیدن و دین حق دور میسازد. رمضان دوران کودکی را به خوبی پشت سر گذاشت و جاهایی هم در خدمت خانواده و در حال کمک به امرار معاش خانواده بود.
تحصیلاتش را در یکی از مدارس نزدیک محل زندگیاش در خیابان جمهوری آغاز کرد و توانست تا پایان دورهی ابتدایی درس بخواند ولی آنقدر مشکلات بر سر راهش بود که مجبور به ترک تحصیل شد. درس را که رها کرد به کار و کارگری روی آورد. با مردم محله و دوستانش به خوبی و مهربانی برخورد میکرد و سعی بر این داشت تا میتواند مدارای حال آنها را بکند و به درد دلشان گوش دهد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی راهی سپاه شد و دوست داشت تا به عنوان پاسدار به مردم خدمت کند. روحیاتش به پاسداری میخورد و در گشتهای شبانه پس از انقلاب نقش مهمی در برخورد با منافقین داشت.
جنگ که آغاز شد با گروهی از جوانان شهر ساوه راهی جبهه شد و در همان روزهای اول جنگ خودش را به منطقهی جنوب و شهرستان سوسنگرد رسانید. دیدن صحنههای دلخراش کشت و کشتار مردم توسط حزب بعث آزارش میداد. از شهر جز ویرانهای نمانده بود. حدود یک ماه در سوسنگرد جنگید. هر بار به او میگفتند که به مرخصی برو با ناراحتی میگفت:" اکنون بودن در کنار این مردم و دفاع از آنها واجبتر است تا این که من به خانه برگردم."
این بودن و ماندن در کنار مردم سوسنگرد به درازا کشید چون در بیست و پنجمین روز از آبان ماه سال 1359 در تک دشمن به شهر سوسنگرد به شهادت رسید و سالیان سال است که پیکر مطهرش را در دل این شهر جای داده و قصد برگشت ندارد.