چشمها را که میبندیم گاهی جملاتی در ذهن ما تداعی میشود جملاتی که بارهای بار شنیدهایم، گاهی عمیقا به آنها فکر کردهایم و گاهی ساده و بیتفاوت از کنارش گذشتهایم اما به هر حال در ذهنمان نهادینه شدهاند و گاهی فکرمان را به خود مشغول میکنند. جملاتی مثل: مرگ حق است.
چه حق زیبایی که گاهی انسانی را به پاداش اعمال نیکش میرساند و گاهی انسانی را به عقوبت گناهانش میکشاند. مرگ زیباترین حقی است که برای تمام انسانها در هر جایگاهی که باشند معین شده و هرکس روزی به آن میرسد. اما در این میان انسانهایی بودند که راه رسیدن به مرگ را خودشان برگزیدند و این حق را به زیباترین شکل از کام دنیای فانی بیرون کشیدند. مرگی که آنها را به سعادت رساند. سعادتی که تمام شدنی نیست و تا ابد باقی میماند. در ایران عزیز ما شهدایی بودند که در راه اسلام و ایران جان فدا کردند و به این شکل به مرگ دست یافتند.
شهید والامقام محمدرضا بادکوبههزاوه، در بیستم تیر ماه1340 در جوار حرم مطهر حضرت معصومه() در شهر قم در خانوادهای مومن و مذهبی متولد شد.
پس از مدتی با خانواده به شهر آباء و اجدادی بازگشتند و در کنار مردمی که احکام دین مبین اسلام حرف اول زندگیشان را میزد و آنها با تمام وجودشان این احکام را رعایت میکردند، ادامه زندگی را آغاز نمودند. شهید محمدرضا بادکوبه فرزند اول خانواده بود و اولین چراغی که در زندگی مشترک پدر و مادر روشن شد و رنگ و بوی تازهای به زندگی آنها بخشید.
او روزهای کودکی را در دامن مادر مهربان و پدر پشت سر گذاشت و پس از آن وارد دبستان شد. از کودکی بسیار باهوش و با ذکاوت بود و به درس خواندن علاقه زیادی داشت. بنابراین با شور و اشتیاق بسیاری وارد دبستان شد و تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد.
در زمان جنگ تحمیلی برای اعزام به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد و پس از طی کردن دوره آموزشی به عنوان سرباز لشکر 28 کردستان به جبهه اعزام شد. او مدتی را مهمان جبهههای نبرد بود تا اینکه در شانزدهم اردیبهشت ماه سال1362 هنگام درگیری با گروهکهای ضد انقلاب در منطقه مریوان گلوله دشمن مهمان سینهاش شد و او را به شهادت رساند. پیکر مطهر این شهید والا مقام در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.