بسم الله الرحمن الرحیم
بهدرستی كه خداوند ناظر بر اعمال شماست.
اینك كه به یاری خدا توفیق شهادت نصیبم شده است و خود را در آستانه شهادت میبینم و آماده روبرو شدن با دشمن كافر گردیدهام، بر خود واجب دانستم كه چند جملهای به عنوان وصیت و آخرین وداع عرض ادب نمایم. نخست از پدر و مادر عزیزم و مهربانم خداحافظی میكنم و امیدوارم كه مرا ببخشند. و از من راضی باشند سپس همسر عزیزم و با وفایم را به خدای بزرگ میسپارم و امیدوارم كه همانطور كه من از او راضی هستم او هم مرا ببخشد و از من راضی گردد. و دختر كوچكم ربابه را نیز به همسرم میسپارم و از او میخواهم كه در نگهداری او كوشا باشد و به همسرم سفارش میكنم كه دوران جوانی و عمر گرانبهایش را بیهوده طی نكند و همیشه خدا را در نظر داشته باشد. و به فكر سرای آخرت كه چندان دور نیست باشد. و خود و دخترم را به تربیت و اخلاق و رفتار اسلامی آشنا سازد و به فرا گرفتن علم آموزش قرآن عزیز ادامه دهند. برادران عزیزم را یك به یك دیده بوسم و همگی آنها را به خداوند بزرگ میسپارم و از خداوند تبارك و تعالی میخواهم كه هر چقدر بر عمر شما افزوده میشود، بر ایمان و علم و استقامت و تقوا و عبادت و شهامت و شجاعت و پرهیزكاری شما بیفزاید. مرگ شما را شهادت قرار دهد. و شما نیز هر كدام سرباز رشیدی برای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یاور و غیور و شجاعی برای نائب برحقش خمینی(v) كبیر باشید. انشاءالله. از همه دوستان خویشان و امت حزبالله عاجزانه تقاضا میكنم كه این برادر کوچک خود را به بزرگی خودشان ببخشند و همواره پیرو ولایتفقیه بوده و در شناخت اسلام عزیز و عمل به آن و فرا گرفتن قرآن مجید بكوشند و امام(v) عزیز را تا نابودی همه كفر یاری و مدد نمایند. كه خدا هم یاور و مددكار شما خواهد بود. و در دعاهایتان ما را فراموش نكنید و همچنان که بارها امام(v) عزیز فرمودند: اتکا به خداوند تبارك و تعالی داشته باشید كه با توكل بر خدا همه گرفتاریها و مشكلات آسان و حل میشود و در زندگی مرگ با عزت انتخاب كنید. و بالاخره انسان عاقبت خواهد مرد. پس بهتر كه در راه خدا و شهادت باشد. از پدر و مادر و همسر و برادران و اقوام و همه دوستان خود میخواهم كه در مرگ من شیون نكنند بلكه بردبار و صبور باشند كه اجر آنها با خداست زیرا كه من این مرگ را از روی آگاهی و شناخت و عاشقانه و حسین(علیهم السلام) گونه انتخاب كردم و بر چنین مرگی افتخار میكنم و اینگونه مردن دعا و آرزوی دیرینهام بوده كه به حمدالله به اجابت رسیده است.
والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته.
محمدحسن شریفی.
شهید محمدحسن شریفی در دوازدهم فروردینماه سال 1339 در خانوادهای متدین در روستای امامزاده یوجان از توابع شهرستان خمین متولد شد. از کودکی فردی ساکت و نسبت به بزرگان متواضع بود. همیشه در موقع صحبت کردن لبخند بر لب داشت. بیشتر خودش کار میکرد و خرج تحصیل خود را در میآورد. در کار منزل به مادرش کمک مینمود و ایام فراغت را به عبادت میپرداخت. تا کلاس چهارم دبیرستان تحصیل کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به صف مدافعان انقلاب پیوست و با حضور در مساجد و پایگاههای بسیج به نگهبانی از دستآوردهای انقلاب اسلامی میپرداخت. در سال 1359 ازدواج کرد و در هنگام شهادت یک دختر داشت. سعی میکرد تا دیگران را از خود نرنجاند و به هر ترتیبی که بود، دل دیگران را به دست میآورد و کارهایش همیشه با استدلال پیش میرفت.
او فردی دینمدار بود و به انقلاب اسلامی ایران علاقه فراوان داشت و سرودهای مذهبی و انقلابی را با حفظ نمودن، زمزمه میکرد. نام امام(v) را با احترام بر زبان میآورد و علاقهای بی حد به امام(v) داشت، طوری که در وصیتهایش هم یاری نمودن و پشت سر امام(v) ایستادن را به خانواده و دوستان متذکر شده بود. در آبان ماه سال 1362 از سوی بسیج عازم جبهه شد و پس از چند ماه رشادت در بیست و یکم اسفندماه همان سال در عملیات خیبر با گلوله دشمن بعثی در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.