از که باید پرسید چرا عطش جواب لبهای من است؟ از که باید پرسید چرا مشتی استخوان؟ از که باید پرسید پلاکهای همسفر من کجایند؟ از که باید پرسید این همه مظلومیت چرا بر خاک آرمیده است؟ از که باید پرسید: چفیههای خونین در شلمچه چه میکنند؟ به که باید گفت: قمقمههای سوراخ هنوز در خاک غلط میخورند؟ کلاههای شکافته را فقط خورشید با لبخندش مینوازد. کودکی در شلمچه گله میکرد چرا دیگر خواب بابایم را نمیبینم؟ گناه از کیست؟
شهید محمد ناگهی سرچقایی فرزند آیتالله در بیست و هفتم اسفندماه سال 1346 در روستای سرچقا از توابع شهرستان بروجرد و در خانوادهای روستایی و اهل دل و در خانهای گلین و با صفا چشم به جهان هستی گشود. در همان روستا برای کسب علم و دانش به مدرسه رفت و تا کلاس دوم راهنمایی به تحصیلش ادامه داد. دانشآموز بود که جنگ علیه ایران عزیز آغاز شد و او نیز مانند هزاران جوان و نوجوان ایرانی نتوانست در کنار خانواده به درس و مشق ادامه دهد و بیتفاوت از کنار هجوم دشمنان اسلام بگذرد. ایستادگی را از پدر آموخته بود و غیرت را در خانواده لمس کرده بود. غیرتش اجازه نمیداد که گروهی بعثی بخواهند به خاک و ناموس ایران عزیز تجاوز کنند و او فقط درس بخواند. برافروخته شد و با آگاهی کامل به عنوان بسیجی و نیروی مردمی ثبتنام کرد تا به جبهه اعزام شود.
بعد از دیدن آموزشهای نظامی به سپاه رفت و به عنوان آر پی جی زن سپاه اسلام در گردان علی بن ابیطالب(علیهما السلام) فعالیتهایش را آغاز کرد. محمد حدود 5 ماه در خدمت اسلام و جبهه بود تا سرانجام در هفتم اسفندماه سال 1362 در منطقه عملیاتی جزیره مجنون، در حین عملیات خیبر بر اثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید. پیکر مطهرش را که در منطقه جنگی مفقود شده بود، پس از تفحص در سیزدهم تیرماه سال 1376 در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.