بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحبالعصر و الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
( مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا).[1]
با درود فراوان به پیشگاه حضرت بقیهالله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نائب بر حقش امام خمینی(قدس سره) ..... و با سلام به ارواح طیبه شهدای انقلاب اسلامی و همچنین خانواده آنها و مجروحین و معلولین جنگ تحمیلی، اینجانب بهرام قره شیخلو پس از اقرار به وحدانیت ایزد منان و رسالت 124000 تن از پیامبران روشنگر و حجت بشریت و امامت حضرت علی(علیه السلام) و یازده فرزند معصومش و همچنین یومالحساب. با یاریگرفتن از ایزد منان وصیتنامه خود را که یک تکلیف الهی است، آغاز میکنم.
اَشهدُ انْ لا اِلهَ الا الله و اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ و اشْهَدُ انَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللّهِ .
پروردگارا تو را سپاس میگویم از اینکه نعمتهایت را بر من ارزانی داشتی و از پیشگاه مقدست شرمندهام که نتوانستم شکرانه نعمات تو را به جا آورم. پروردگارا تو را سپاس میگویم از اینکه زندگیام را در برههای از زمان قراردادی که نوری از انوار الهی یعنی حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی(قدس سره)، روشنگر راهم شد و با تو پیمان میبندم که تا آخرین قطره خون خود از فرزند فاطمه(علیها السلام) حمایت نموده و جان ناقابل خود را در راه اهداف عالیه قرآن هدیه نمایم. پروردگارا در پیشگاهت به همه گناهانم و به اینکه مستحق عذابم اقرار میکنم و اما تذکرات بنده به خانواده و سایر مسلمانان. من آن روز که پای در چکمه نمودم و لباس رزم بر تن میدانستم که پایان راهم شهادت است چرا که سرباز خمینی(قدس سره) را جز شهادت سرنوشتی نیست. و خدا میداند که شهادت تنها آرزوی من بوده. من فنا و نابودی را در پوشیدن لباس ذلت و نشستن در عزلت میدانم. پدر و مادر عزیز و مهربان من بارها در گوش شما زمزمه کردم که جایم در این دنیای مادی نیست و من کولهبار سفر را بستهام. شما کلمات و راهم اکنون در مییابید و من با این نیت وارد سپاه شدم که همانند امام حسین(علیه السلام) در خون خود غلتیده و درخت نونهال اسلام را آبیاری نمایم و از شما میخواهم که برای رضای خداوند این فرزند ناقابل خود را بخشیده و از خدا طلب مغفرت نمائید و از مادرم میخواهم که در عزای من که نه عزا، بلکه در جشن من گریه نکند و خویشتندار باشد و اگر خواست گریه کند، به یاد علیاکبر(علیه السلام) حسین(علیه السلام) و مظلومیت حضرت سیدالشهدا گریه کند.
اما ای مردم بدانید که روز قیامت سخت است. همانطور که در حالات قیامت آمده است. در سوره زلزال میفرماید: آنگاه که زمین سخت به لرزه درآید، لرزیدنی چنانکه آنچه در دل خاک است، بیرون ریزد. آن روز روزی است که انسانها حیران گشته از هم پرسند که چه شده است و در آن روز زمین به اذن خداوند زبان به سخن بگشاید و اخبار خود را بازگو نماید و در آن روز هر کس ذرهای کار نیک انجام داده باشد، پاداش آن را و اگر کار زشت انجام داده باشد، کیفر آن را خواهد دید.
ای مردم بترسید. از حقالناس بترسید. از آن روزی که جز خدا فریادرسی نیست. پس معصیت خدا را نکنید. بترسید از آن روزی که حتی پیامبران وانفسا گویند. آن روز روزی است که پدر از فرزند و فرزند از مادر فرار میکند. بترسید از روزی که زن شیرده بچه شیرخوار خود را به زمین انداخته و فرار میکند. پس زبان به غیبت نیالائید. مال یکدیگر را به ظلم نخورید. به ظالم کمک نکنید. از یتیمان پرستاری کنید. به آنان که از انقلاب بدگویند، رو ندهید. خدا را در نظر بگیرید و از مردن نهراسید. دنیا چه چیزی دارد که دل بدان خوش کرده و چنان به آن دل دادهاید که گویا هرگز قصد هجرت به عالم دیگر ندارید.
ای مردم! هر کس دنیا را آباد کند به ناچار آخرت را از دست میدهد و هر کس آخرت را آباد کند، باید که دنیا را از دست بدهد. آن کسانی که خانه آخرت خود را آباد میکنند پس چگونه است که دروغ میگویند؟ چگونه است که غیبت مردم میکنند؟ نماز را سبک میشمارند، چرا به بیچارگان کمک نمیکنند؟ چرا زمانی که فرزند حسین(علیه السلام) ندای هل من ناصر ینصرنی سر میدهد، همانند کسانی هستند که گوشهایشان کر و چشمانشان کور است. پس ای عزیز، اگر این خصایص در تو هست، جای بس تأمل است. من این وصیتها را به عنوان آخرین کلام یک انسانی که دنیا را وداع میکند به روی کاغذ آوردم باشد، تا حجتی باشد برای تمام انسانهایی که شیعه حضرت علی(علیه السلام) هستند و پیام خون را بهترین پیام یک انسان میدانند.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته 15/7/64.
رنج و گنج و غم و شادی جهان درگذر است
عاقل آن است که اندیشه کند پایان را
التماس دعا، بهرام قره شیخلو.
1. سوره احزاب، 23.
شهید بهرام قره شیخلو، در یکم خردادماه سال ۱۳۴۱ در روستای زاویه از توابع شهرستان زرندیه به دنیا آمد. او در خانوادهای کشاورز و متدین پرورش یافت. تحصیلاتش را تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی ادامه داد و در آن رشته دیپلم گرفت. از شروع جنگ تحمیلی علیه ایران با عضویت در بسیج آموزش نظامی دید و پس از مدتی راهی جبهه شد. در بازگشت از مناطق جنگی به عضویت سپاه درآمد و مراحل بعدی حضورش را با لباس سبز پاسداری خدمت کرد.
از آخرین اعزامش به جبهه شش ماه میگذشت و او به عنوان فرمانده گروهان در گردان ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حال خدمت بود که در سی و یکم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۵ در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در منطقه نبرد بر جا ماند و هنوز پس از سالها هیچ اثری از او یافت نشده است.