بسم الله الرحمن الرحیم
مرگ حق است ما هم دریک وقت معین از دنیا خواهیم رفت: ولی چقدر خوب است و چه افتخاری است بهصورت شهادت از این دنیا رفتن.
بعد از مرگ من برنامه مربوط به همسرم که در درجه اول میل و رضایت خود او میباشد.
1. اگر خواست همسری بعد از من بگیرد هیچ اشکالی ندارد برای اینکه او خیلی جوان است و برای او زود است که از حالا بیوه باشد. در این صورت تمام حق او به گفته خدا و رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) داده شود البته خانه فروخته میشود و در ضمن بچههای مرا به خانه شوهر با خود نبرد هرگز.
2. اگر نخواست بعد از من همسری بگیرد، خودش قیم بچهها در زندگی باقی میماند و هیچکس بهجز راهنمایی او و سرکشی به وضع زندگی دخالتی نکند و خود ایشان هم باید شرافتمندانه زندگی را ادامه دهد که هم خدا و هم من راضی میباشم.
3. برنامه دو کودک بنام لیلا و منیر اگر مادر آنها در زندگی باقی ماند که چه بهتر در غیر این صورت اداره این دو کودک به عهده پدرم میباشد و اگر محسن دائی خواست نگهداری آنها را به عهده بگیرد، اشکالی ندارد ولی خرج آنها به عهده پدرم باشد و اگر ارتش حقوقی برای آنها تعیین کرد چه بهتر دیگر لازم نیست.
4. راجع به خودم اولاً محل دفن من به عهده پدر و مادرم و مجلس ختم من هم به عهده پدرم.
و در ضمن به دائی محمدحسن 2000 تومان و پسرخاله علی 1000 تومان پول دستی و 5/23 روز پول بنائی او بدهکار میباشم و مقداری هم به آقای طاهری بدهکارم که مقدار آن را همسرم میداند که این نرخها اگر خانه فروخته شد داده شود حتماً و مقداری به فروشگاه بدهکار هستم.
شهید اکبر یادگاری شیرمردی از تبار ایرانیان از ملت غیوری که همیشه در تمام صحنههای سخت و طاقتفرسای زندگی به پشتیبانی اسلام و نظام اسلامی برخاستند و با تمام قوا از میهن خود دفاع کردند. مردمی که صبر و شکیبایی در مصائب را آموخته بودند و با ایمان و ارادهای محکم به دل دشمن تاختند تا گوشهای از خاک میهن اسلامی خود را تقدیم هیچ بیگانهای نکنند.
شهید اکبر یادگاری در پانزدهمین روز از فروردینماه سال 1330 در فصل شکوفایی دوباره سبزهها و چمنزارها و در قرار زیبای باران و گل در روستای دهنو از توابع شهرستان خنداب در خانوادهای مؤمن و متدین، دیده به جهان گشود. فرزند سوم خانوادهای مؤمن به دین مبین اسلام بود که مهر اهلبیت(علیهم السلام) را در دل داشتند و این محبت الهی را به فرزندان خود نیز آموزش میدادند و آنها را در مسیری قرار میدادند تا راه عشق را گم نکنند. تنها تا ششم ابتدایی درس خواند و پس از آن ادامه تحصیل نداد. از سن ده سالگی به عنوان مکبر در مسجد فعالیت میکرد چرا که از کودکی به مسجد رفتن برای نماز خواندن و حضور در مراسمات دینی علاقه داشت.
در سال 1347 ازدواج کرده و مسئولیت زندگی مشترک را به عهده گرفته بود. حاصل این ازدواج دو دختر بود که چراغ خانهاش بودند و به آنها بسیار مهر میورزید او پدری مهربان و فداکار و همسری دلسوز و کوشا بود. از سال 1349 وارد ارتش شد. و زمانی که آواز زیبای انقلاب در گوش ایرانیان طنینانداز شد، او نیز خود را به سیل مردم انقلابی رساند. با آغاز جنگ تحمیلی لباس رزم به تن کرد و به سمت جبهههای حق رهسپار شد. او هنگامی که به عنوان استوار یکم در لشکر 21 حمزه سیدالشهدا(علیه السلام) خدمت میکرد در پنجم فروردینماه سال 1361 در عملیات فتح المبین در دشت عباس آسمانی شد. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای خنداب به خاک سپرده شد.