پنج سال از عمر شریف و گهربارش را در مدرسهی ابتدایی عمار یاسر در روستای قلعه خنداب سپری کرد. تمام همکلاسیها و معلمان این مدرسه را اگر از اخلاق و منش و رفتار نصرتالله سؤال بپرسی، میگویند: پسری پر انرژی و فعال بود. اصلاً اهل گوشهنشینی و سکوت نبود. شیطنتهای خاصی داشت که هم او را عزیزتر میکرد و هم شیطنتهایش به دل مینشست. سعی داشت تا میتواند مهربانی کند و در امورات درسی و مدرسه هم به اهالی مدرسه کمک کند. به خاطر مشکلاتی که داشت، نتوانست به درسش ادامه دهد. مجبور به ترک تحصیل شد تا در امر کار و کشاورزی کمکحال پدرش باشد و در امور اقتصادی خانواده هم سهمی داشته باشد. زندگیاش شیرین و دوستداشتنی بود. او در روستای قلعه خنداب به دنیا آمده بود. البته در آن روزگاران قلعه روستا بود و اکنون بخشی از شهرستان خنداب است.
او در یکی از بهترین روزهای سال 1344 به دنیا آمد و تا سالهای سال در همان روستا زندگی کرد. پدرش کشاورز بود و او نیز به همین کار و حرفه مشغول شد. رعایت حلال و حرام اصلی بود که در زندگی او و پدرش رعایت میشد و از اصول جدا نشدنی زندگیشان بود. نصرتالله سه خواهر و سه برادر داشت که با هم و در کنار هم زندگی میکردند و چون کوهی پشت و پناه یکدیگر بودند. خواهرش میگوید: نصرتالله از غیرت اسلامی برخوردار بود و مدام سفارش میکرد که خواهران من باید رعایت کامل حجاب را داشته باشند. همرزمانش از اخلاق و رفتار حسنهای که در جبهه داشت، میگویند و از او به نیکی و شجاعت یاد میکنند. او پس از حضوری فعال در جبهه به عنوان پاسدار وظیفه یگان دریایی لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) در بیست و یکمین روز از بهمنماه سال 1364 بر اثر اصابت گلوله در جزیره مجنون به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در زادگاهش به خاک سپردند.