این وصیتنامه را در جبهه آبادان، اهواز در سنگر نوشتم: بنام الله در هم کوبنده ستمگران و با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی که از خداوند متعال میخواهم از عمر ما بکاهد و به عمر پر برکت امام(قدس سره شریف) امت بیفزاید و با درود فراوان بر شهیدان صدر اسلام و با درود به شهدای گلگونکفن کربلای ایران و با سلام و درود بر شما ای پدر بزرگوار و ای مادر مهربان و خواهران و برادران گرامی و ارجمندم. ما در عصری زندگی میکنیم که ظلم سراسر جهان را فرا گرفته است. ما باید خون بدهیم، آن قدر کشته بدهیم تا اسلام عزیز با ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیروز شود و قسط و عدل الهی در سایه توحید بر قرار گردد و این انقلاب ما به انقلاب جهانی مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متصل بگردد. ما در زمانی زندگی میکنیم که متجاوز وارد کشور و خاک عزیزمان شده است. باید نبرد با آنها را ادامه دهیم و با سلاح ایمان جلوی آنها بایستیم و تا جان در بدن داریم و خون در رگهایمان است تا آخرین قطره خونمان با کفر بجنگیم و ایران را گورستان بعثیان نماییم، به راستی که حق پیروز است. ای پدر ارجمندم در راه خدا اسماعیلهای خود را آماده کن، مبادا اگر فرزندت در راه الله حرکت کرد و کشته شد، غمی در چهرهات بنشیند، شاد باش و بدان که شهادت یکی از اعضای خانواده باعث سربلندی و عزت و شرف خانواده برای اسلام است. و ای پدر عزیزم من این فرزند حقیر شما که خدمتی نتوانستم برای شما بکنم از شما درخواست میکنم که مرا حلال کنید و با استقامت و صبر و شکیبایی از انقلاب اسلامیدفاع کنید. ای مادرم امیدوارم سلام مرا بپذیری، چندان ناراحت نباش که خدا خود صبر میدهد، نمیگویم گریه نکن اما گریهات طوری نباشد یا در جایی نباشد که دشمن را شاد کند و شما خواهران عزیزم میخواهم همچون زینب(B) باشید و با حفظ حجاب و نجابت و عفت خود او را خشنود نمایید. و ای برادرانم از شما میخواهم که راه شهیدان را ادامه دهید و در خط امام(قدس سره شریف) باشید و همیشه و در همه جا از امام(قدس سره شریف) امت دفاع کنید و او را یاری نمایید و از برادر کوچکترم مسعود میخواهم که به درس خودش ادامه بدهد تا بتواند خدمتی برای اسلام بکند و راه الله و راه شهیدان را ادامه دهد. انشاءالله. سوگند به خون شهداء هرگز عهدی را که با خدای خود بستهام اگر در آتش بسوزم و اگر به دست منافقین پودر شوم نخواهم شکست. من به عنوان یک برادر کوچکتر از مردم غیور و شهید پرور خمین و روستای خوگان میخواهم که مبادا امام(قدس سره شریف) امت، این قلب و این هدیه خدا را تنها بگذارید و مبادا باعث ناراحتی او شوید. وحدت را حفظ کنید و با شرکت در نماز دشمن شکن جمعه که بزرگترین سلاح ما است، مشت محکمی بر دهان ابرقدرتهای جهانخوار بزنید و ای امت شهید پرور در هر کجا هستید از روحانیت مبارز دفاع کنید تا اسلام پا بر جا بماند و این انقلاب را بتوانند به کشورهای دیگر صادر نمایند و همیشه امام(قدس سره شریف) را دعا کنید. از مردم شهید پرور خوگان و هر کسی که از من خوبی یا بدی دیده خواهشمندم که مرا ببخشند. خدایا ما را چون موج دریا خروشان کن و همچون کوه استوار گردان و همچون درختی پر ثمر قرار بده. شهادت فخر اولیاء بوده است و فخر ما. ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است.[1] در پایان از خداوند بزرگ میخواهم که رهبر انقلاب اسلامیایران، امام خمینی(قدس سره شریف) را طول عمر و سلامت کامل عنایت بفرماید تا این انقلاب را به پیروزی نهایی برساند و خدایا این انقلاب ما را به انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متصل بگردان، پروردگارا رزمندگان اسلام را پیروز بگردان. والسلام تمام.
دوستدار همگی شما، سرباز مجید جعفری.
1. امام خمینی(قدس سره شریف).
شهید مجید جعفری در سال 1345 در روستای خوگان از توابع خمین چشم یه جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در همان جا گذرانید و به دلیل نبود امکانات تحصیلی جذب بازار کار شد. پس از این که چند شغل را امتحان کرد به شغل نجاری پرداخت و در این حرفه توانایی لازم را پیدا کرد. در دوره جوانی با آغاز جنگ تحمیلی چون هنوز به زمان خدمت سربازی نرسیده بود و از طرفی علاقهمند بود تا در جبهه حضور پیدا کند در بسیج ثبت نام کرد و پس از طی دوره آموزشی 45 روزه عازم مناطق عملیاتی شد و این حضور دو ماه طول کشید. در سال 1363 بعد از بازگشت به خمین از طریق بسیج به مدت 4 ماه به کردستان اعزام شد و در بازگشت مجدد به شهر و دیار خود حالا دیگر زمان سربازی فرا رسیده بود و او که حالا به عنوان یک رزمنده تجربه کافی در جنگ را نیز پیدا کرده بود، به خدمت سربازی رفته و به خدمت در جبهههای حق علیه باطل پرداخت. مقصد این بار مجید تیپ 4 از لشکر 21 حمزه سیدالشهداء(علیهم السلام) در جبهههای میانی و منطقه گیلانغرب بود. او در این منطقه بیش از 16 ماه خدمت کرد و پس از این خدمت صادقانه بود که به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر شهید پس از تشییع شکوهمند بر دوش جوانان با ایمان خمین در کنار سایر همرزمان به خاک سپرده شد.