از پدر و مادر مهربانم تشكر میكنم كه مرا با لقمه حلال بزرگ كردند تا به راه اسلام و قرآن فدا گردم. انشاءالله به خاطر رفتنم به نزد خدا ناراحت نمیشوند. مگر نه این است كه هر انسانی را وقت رفتنی است. پس چه بهتر است از طریق جهاد در راه خدا و شهادت نزد خدا رود و روزی خورد.
به خاك پاك وطن با غرور و ناز آمد به خیل پاك شهیدان سرفراز آمد
چو فرق بر سر خاك وطن به سجده نهاد لوای عزت و شوكت به اهتزاز آمد.[1]
1. آقا محمدی.
شهید غلامرضا جلولی فرزند علیمردان به تاریخ 1333 در تربت معطر میلاجرد پای افزار رجعت از عدم در قدم كرد و پای در خیمه اقامت نهاد و دل در گرو قیامت قلب والدینش را با حضورش سكینهای گردید و بر راز و درد دلشان دفینهای. مروارید غلطان صدفش ابصار پدر و مادر نواخت و اسب بلوغ به صفا و نبوغ تاخت و به سده شباب آمد. آن گاه در دلش نور از آفتاب عزت و بر جانش سحابی از رحمت پدید آمد و عشق به وطن جام بلورین دلش را تابناك كرد و لطف چمن سینه چاك.
در تقارن با جنگ تحمیلی با خویش اندیشید كه این دنیا خیمه اقامت را نشاید و این اندك متاع ذخیره آخرت را نپاید. پس پای در ركاب جدال آورد و رو به جبهه نمود. آری گلگونه بدنش حلهای از حریر و سلبی بینظیر به خود كشید. بادهای از شراب شهادت زد و دل در سرای ابدی برد در محضر معبود و معشوق مصداق )عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).[1] آمد و در تاریخ نوزدهم اردیبهشت ماه سال 1361 در عملیات بیت المقدس خرمشهر جامه بقا یافت و به خیل شهدای همشهریاش شهیدان والا مقام: ابوالقاسم آقامحمدی، قربانعلی آقامحمدی، علی محمودی، محمدحسین جلولی، ابوالفضل عاشوری پیوست و در معیتشان روی به وطن نهاد. در تربت وطنش و در سینه مأمنش مكین گردید. او به عنوان بسیجی گردان امام حسن(علیه السلام) از تیپ 22 بدر و در مرحلهی سوم عملیات بیتالمقدس در منطقه عرایض شلمچه به شهادت رسید.
1. سوره آل عمران، 169.