در روستای هزاوه به دنیا آمد و در آن جا تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند و سپس ترک تحصیل کرد. در دوران نوجوانی برای کار به تهران رفت و چند سالی را در آن جا مشغول کار بود. بعداً به هزاوه برگشت و همسر انتخاب کرد و تشکیل زندگی داد. پس از مدتی در اراک در شرکت خانهسازی استخدام شد و از زمانی که اعتصاب کارخانهجات و تظاهرات تک تک دیده میشد فعالیت این شهید عزیز نیز شروع شد بیشتر در تظاهرات او را میدیدیم که هماهنگ با امت حزبالله فعالیت میکرد.
بعداً به کمیته انقلاب اسلامی انتقال یافت. در دوران انقلاب نیز همیشه در جلسات و تظاهرات فعال بود. بسیار خوب و آرام و بی آزار و درستکار بود. در دوران انقلاب کتابهایی که مطالعه میکردند از کتابهای شهید مطهری و رساله امام(قدس سره) و قانون اساسی بوده است.
نسبت به بچههای کوچکش مهربان بود. فردی مهمان دوست بود و هیچ کس از دستش نا راضی نبود. خود را یک فدایی امام(قدس سره) به شمار میآورد و چون احساس مسئولیت میکرد و میخواست که هر چه زودتر ریشه فساد از جهان کنده شود و هم چنین به گفته امام(قدس سره) که فرمودند: هر کس که میتواند باید به جبهه برود و جبههها را خالی نکنند. جامه عمل بپوشانند.
ایشان موقع رفتن با اطرافیان خداحافظی کرده و هر چه به وی گفتند تو بچه کوچک داری و در داخل و پشت جبهه خدمت کن. گفته است: اگر خط مقدم را نگهداری کنیم در پشت جبهه دیگر امت حزبالله هستند که احساس مسئولیت میکنند و میخواهم رو در رو با دشمن بجنگم و اگر شهید شدم چه بهتر، خواه ناخواه روزی باید رفت پس چرا این رفتن با افتخار نباشد. او سرانجام در دومین سال دفاع مقدس هنگامیکه به عنوان بسیجی گردان شهید بختیاری از لشکر 17 در جبهه بود در عملیات رمضان به درجه رفیع شهادت نائل شد.پیکر مطهر شهید که سالها در منطقه جنگی مفقود بود پس از تفحص در سال 1373 در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.