حدوداً سی و پنج روز از تابستان سال 1329 میگذشت و تابش تند و سوزنده آفتاب چهره برگها را ارغوانی کرده بود. شهر اراک همانند دیگر شهرهای استان مرکزی بازیچه گرمای این فصل سوزان بود. شاید کسی نمیدانست که در گوشهای از این شهر بزرگ، کودکی متولد میشود تا در آینده از عزت و سربلندی سرزمینش دفاع کند و سر آمد همگنان و هم سالان خود در خلق حماسه و ایثار باشد.
این مولود پاک سرشت و معصوم در خانه حاج حسن جولایی دیده به جهان گشود. او را هدایت نام نهادند تا با گام برداشتن در مسیر درست به دیگران درس شجاعت بیاموزد و راه سعادتمندشدن را نشان دهد. دقایق زندگی هدایت چون برق و باد میگذشت و بزرگ و بزرگتر میشد و هر روز بیش از دیروز به سوی رشد و کمال پیش میرفت تا فردایش بهتر از امروز باشد. گر چه در میان انبوه مردم زندگی میکرد اما همچون فرزندان روستا سختکوش و مهربان و مقاوم و شجاع و در عین حال فارغ از غوغای شهر و سادهزیست بود. کم سخن میگفت و چیزی بر زبان نمیآورد که به آن عمل نمیکرد. پس از اخذ مدرک دیپلم دانشسرا با انتخاب شغل شریف معلمی در مهرماه 1352 به استخدام آموزش و پرورش شهرستان شازند در آمد و مدیر مدرسه ابتدایی روستای سورانه شد و از سال 1355 به دبستان روستای قدمگاه منتقل و تا سال 1358 همزمان با روزهای انقلاب در این مدرسه فعالیت میکرد و محل خدمت خود را به یک سنگر مبارزه علیه ظلم و بیداد رژیم خودکامه بدل کرده بود. حضور پر شور و فعالانه او در محافل سیاسی و پخش اعلامیههای انقلابی در چنان شرایط دهشتناکی باعث شده بود تا عوامل دستگاه ساواک دست رویش بگذارند و زیر ذره بین نگاه زهردار خود قرارش دهند. روی این اصل و پس از چند بار تعقیب و گریز بالاخره او را در ماه رمضان سال 1357 با زبان روزه در مسجد محل دستگیر کرده و مورد آزار و اذیتش قرار دادند اما با شکنجه نیز نتوانستند او را وادار کنند تا کلمهای علیه امام(قدس سره شریف) بگوید یا یکی از مبارزان را لو دهد. او جوانی با انگیزه بود که در بیشتر عرصههای دینی، ملی و سیاسی نقش پر رنگی از خود به جا گذاشته و زندگیاش را وقف خدمت به ملت مسلمان ایران کرده بود و برای هویت ایرانی اسلامی خود ارزش قائل بود و در راه اثباتش هم فراز و نشیبها طی کرده و تلخیها دیده بود. لذا آزادش کردند اما دورا دور مراقبش بودند تا این که ایثار و سخت کوشی او و همفکرانش به بار نشست و انقلاب اسلامی پیروز شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز دست از تلاش بیوقفه خود نکشید و در راه حفظ ارزشها خالصانه کوشید؛ زیرا خوب میدانست که «انقلاب کردن سخت است اما حفظ انقلاب بسیار سختتر». در سال 1358 مدیریت مدرسه راهنمایی قدمگاه را عهدهدار شد. او عضو فعال انجمن اسلامی و مسئول گروه مقاومت مسجد و عضو مؤثر و پر تلاش هیأت مدیره شرکت تعاونی محل شد. این ویژگیها یکجا در او جمع بود و مبین آن که هدایتالله جوانی است مسئولیتپذیر و مردمدار. دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی که هدایت سیساله شده بود و بیاغراق یکی از نمونههای تقوا و ایثار به حساب میآمد جنگ نا برابر ایران با حکومت دستنشانده صدام آغاز شد و او که تشنه خدمت به ملت عزیزش بود، در زمان دفاع مقدس هم به مانند گذشته ساکت ننشست و برای حفظ کیان اسلامی و ارزشهای انسانی و عزتمندی خود و دفاع از خاک مقدس کشورش جوانمردانه قدم پیش نهاد تا هم چنان پیشاهنگ باقی بماند. چهار بار به تجلیگاه عشق و قربانگاه خوبان اعزام شد. در هر بار اعزام به جبهه خاطرههایی به یادماندنی و مثال زدنی از خود به جا گذاشت؛ زیرا بدون اظهار خستگی و بدون هیچ منتی به مانند یک معلم آگاه خودساخته واقعی آماده رزم بود. برای اولین بار در غائله کردستان با مزدوران کومله مبارزهای طاقت فرسا داشت. دومین بار در جبهه غرب در فتح شیاکوه با سمت فرمانده گروه به همراه سلحشورانی چون شهید سیاوش امیری، پیروزیهای چشمگیری برای سپاه اسلام به دست آورد. برای بار سوم در عملیات بزرگ و غرورآفرین فتح المبین شرکت داشت و برای آخرین بار با سمت فرمانده گروه در حمله رمضان برای باز نمودن راه کربلا مجاهدتهای بسیار کرد و سرانجام در پنجمین روز مردادماه سال 1361 از جام شهادت سیراب شد. آفتاب تابستان پیکر مطهرش را پاکتر کرد. آری او در گرمای تابستان به دنیا هدیه شده بود و در گرما گرم و گیر و دار و هنگامه جنگ با خواست و مشیت خداوند سبحان از همرزمان و دوستدارانش فاصله گرفت و به قاف قربت الهی پرواز کرد و به جمع دیگر سر سپردگان معشوق پیوست.
خانواده چشم انتظارش سالها چشم به در دوختند و گوش بر پیغام پیکی تا مگر خبری از فرزند سفر کرده خود به دست آورند؛ اما همچنان بیخبر از آن با خبر باقی ماندند تا آن که سرانجام جسم مطهر و تکیده آن فروغ هدایت را در اسفندماه سال 1373 و پس از 12 سال غربت به آغوش خانواده باز گرداندند تا وعدهگاه ملاقاتشان از آن پس بوستان بیدلان یعنی گلزار شهدای اراک باشد.
فرزندان هدایت که با روح او هدایت را یافتهاند، با کسب مدارج عالی تحصیلی همچنان چراغ زندگی او را روشن نگه داشتهاند.