بسمالله الرحمن الرحیم
)وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).[1]
با درود فراوان به برقرار كننده عدل الهی و جهانی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با سلام خالصانه به زعیم بزرگوار و نایب بر حق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امام خمینی(قدس سره). میخواستم چند جملهای به عنوان وصیت، وصیتی كه امیدوارم انشاءالله به آن عمل شود، بنویسم و این را بگویم كه این راه مقدس را من كور كورانه انتخاب ننمودهام، بلكه با بینش و آگاهی كه در این مدت انقلاب به دست آوردهام و فهمیدم كه چه كسانی حق و اسلام واقعی را میخواهند اشاعه دهند و دیدم كه چه كسانی در این راه جان فدا كردند. اشخاصی چون فیلسوف و متفكر قرن ما شهید مطهری كه دریایی از علم و علمی كه به انسانها راه زندگی كردن را میآموخت و علمی كه در خدمت بشریت بود نه علم فساد آور و شهید دیگر چون شهید مظلوم دكتر بهشتی كه مظلومانه شهید شد و شهدای عزیز دیگر و دانستم و دریافتم كه چه كسانی در خدمت خلق هستند بدون هیچ منت و به تجربه دریافتم كه تودهای كه در خدمت مردم هستند نه به حرف بلكه در عمل ادعایشان را به اثبات رساندهاند و الحمدلله خدا را شكر میكنم كه توانستم خودم را از منجلاب فساد و تباهی بیرون بكشم و تا اندازهای در خط خدمت به خلق قدم نا چیزی چون قطرهای در برابر دریا بردارم.
و خواستم چند كلمهای با پدر و مادر عزیزم صحبت كنم و به آنها بگویم و میدانم كه آنها خودشان الحمدلله میدانند كه هیچ انسانی به طور كلی نابود نمیشود. این گفتار با دلیل و برهان و عقل ثابت شده و یك ادعای پوچ نیست.
پس با قبول خدا و معتقد به دنیای دیگر غیر از دنیای مادی و شهوانی و با قبول مكتب انسانساز اسلام این مكتبی كه محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آن را به حد كمال رساند و علی(علیه السلام) و حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و دوازده معصوم(علیهم السلام) در راه حفظ آن فدا شدند و امروز این امانت الهی به دست ما و همه مسلمین مسئول سپرده شده است. پس ما باید از آن حراست نمائیم چرا؟ به خاطر این كه اصلاح همه جامعهها یعنی جهانی اگر بخواهد عدالت در آن برقرار شود باید قوانین اسلام پیاده شود و این هم اثبات شده. ما میبینیم كه مكتبهایی كه به وجود آمدند هیچكدام نتوانستهاند جامعه جهانی بیطبقه به وجود آورند بلكه همیشه یك عده بر عده دیگر بهرهجویی و استثمار و ظلم میكردهاند. ولی مكتب اسلام میتواند جامعهای به وجود آورد كه در آن هیچ فقری وجود نداشته باشد. همه در سطح هم زندگی كنند و فقط قرآن ... است كه میفرماید: )إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ).[2] همه آدمها چه سیاه و چه سفید چه كرد و چه بلوچ همه و همه با هم برابرند و فقط آنهایی به خدا نزدیكترند كه تقوای بیشتری را دارا باشند.
پدر و مادر من امیدوارم و این را از شما میخواهم كه در شهادت من هیچگونه ناراحتی از خودتان نشان ندهید اگر به خدا اعتقاد دارید، اگر به قیامت اعتقاد دارید، اگر اسلام را میخواهید، اگر حسین(علیه السلام) را میخواهید، شهادت تنها راهی است كه انسان را به آن مرتبه والای انسانی و ملكوتی میرساند ... و یك عرضی دارم به خواهر عزیزم كه خواهر جان باید حضرت زینب(B) را الگو و اسطوره خود قرار دهی همان طوری كه این بانوی بزرگوار در موقع شهادت برادر عزیزش امام حسین(علیه السلام) چگونه با دشمنان اسلام برخورد كرد.
مورخ 61/5/28
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ترا به جان مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی(قدس سره) را نگهدار.
خاطره:
برادر بزرگوار شهید نقل میکند: سال ۱۳۶۱ بود، در حالی که هنگام کشاورزی (درو) به پدر بزرگوارش کمک میکرد. غروب همان روز جهت اعزام به منطقه از پدر خداحافظی میکند. پدر بزرگوار شهید میگوید: پسرم اگر قرار به وظیفه باشد تو یک بار به منطقه اعزام شدهای دیگر وظیفهای نداری؟ شهید بزرگوار در حالی که زیر لب میخندید گفت: پدر جان تو میگفتی که کاش من در زمان امام حسین(علیه السلام) بودم و در رکاب ایشان میجنگیدم، الان همان زمان امام حسین(علیه السلام) است، اگر الان که موقع حساس است وظیفه خودمان را انجام دادیم حساب است نه در زمانی که کار از کار گذشته، اگر شما یک لحظه جبهه را دیده بودید، یک لحظه درنگ نمیکردید و حتماً آماده اعزام به جبهه میشدید. بعد پدر راضی به این کار میگردد و در حالی که میگرید میگوید: پسرم خداوند پشت و پناهت باشد.
1. سوره آل عمران، 169.
1. سوره حجرات، 13.
مرگ حق است. همان عدالتی است که خداوند برای تمام آدمیان قائل شده و قسمتی است که روزی برای همه انسانها محقق میشود. نقطه عطفی است که زندگی دو دنیا را به هم متصل میکند. دنیایی که ادامه دنیای فانی است فقط پس از مرگ نمایان میشود اما در این میان مسئلهای هست که انسانها را از هم متمایز میکند و آن کردار آدمها و راههایی است که هر کدام برای رفتن انتخاب میکنند. شهدا در انتخاب راه خود مصمم بودند و میدانستند راهی که میروند بوی حقیقت میدهد چرا که در طلب حق پا در این راه نهاده بودند. کسانی که لباس بسیج تن میکردند، همان انسانهای والایی بودند که در برای دفاع از مردم این آب و خاک پر کشیدند. شهید سیفالله ربیعی یکی از این رادمردان بود که در دهمین روز از خرداد ماه سال 1340 در روستای زیبای نورآباد از توابع شهرستان شهیدپرور شازند دیده به جهان گشود. مردی از خطه شازند که ایستادگیاش را از کوههای با صلابت و طراوتش را از درختان سرسبز گرفته بود. فرزند دوم خانوادهای ساده و صمیمی بود که دیانت و مهربانی در زندگیشان جریان داشت.
او روزهای کودکی را در بین اعضای پر مهر خانواده پشت سر گذاشت و کم کم زمان رفتن به دبستان فرا رسید. از کودکی بسیار با هوش بود و به درس خواندن علاقه زیادی داشت بنابراین با اشتیاقی که داشت وارد دبستان شد و تا پایان دبیرستان درس خواند. و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد.
جوانی آراسته و مهربان که در تمام طول زندگیاش تلاش میکرد یار و یاور دیران باشد و به گونهای زندگی کند که رضای خدا و خلق خدا در آن قرار بگیرد. در اخلاق و خوشرویی نمونه بود و به نماز و عبادت علاقه زیادی داشت. او مهربان بود و مهربانی را از کودکی آموخته بود.
در زمان انقلاب فعالیت داشت و مرید حضرت امام(قدس سره) بود. همین مسئله بینش دینی و سیاسیاش را بیش از پیش کرده بود و او را در راه عشق و دین قرار داد. وطنپرستی که خوب آموخته بود در راه آزادی و آبادی وطن قدم بردارد. از زمان شروع جنگ تحمیلی از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. مرحله اول در منطقه شیاکوه و سپس در منطقه جنوب نزدیک به شش ماه خدمت کرد. او داوطلبانه در گردان شهید بختیاری از لشکر 17 سازماندهی شد و در عملیات رمضان در پنجم مرداد ماه 1361 با تقدیم خون پاک خود به آرزوی دیرین و قلبی خود رسید. پیکر مطهرش در منطقه نبرد مفقود شد و پس از سیزده سال به وسیله گروههای تفحص شناسایی و در سال 1374 بازگشت و در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.