به اسلام و خونهای جاری شده در پای این درخت تنومند زخمی، میاندیشد، به قرآن، حقیقت غریب و در غربت مانده همیشه تاریخ فکر ميکند. به قرآن ناطق مولای خویش حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مياندیشد به غایب همیشه حاضر، به مظلوم پنهان مانده از غفلت و تیرهگیها مياندیشد.
آری مثل همه شهدا، شهید ناصر آستارکی به اسلام و قرآن و سربازی امام زمانش(قدس سره) مياندیشد. به خوبی دریافته است که این دشمنی و عداوت و این همه ظلم از زمان درب بسته و پهلوی شکسته آغاز گشته و تا قیامت ادامه دارد. او ميدانست که جنگ با مردم ایران با قشر یا فرد یا گروه خاصی نیست که جنگ با اصل اسلام و هدف از بین بردن اسلام است.
مثل همهی مردم دلاور عزت خود را در پایداری اسلام و عظمت و سعادت خود را در سربلندی اسلام ميدانست، برای همین بود که آسمانی شد و در آسمان ملکوت پر کشید.
شهید ناصر آستارکی در سال 1342 در ازنا و در خانوادهای متدین دیده به جهان گشود و تحصیلاتش را تا اول راهنمایی ادامه داد و در کارخانه واگن پارس اراک مشغول به کار شد تا امرار معاش کند و کسب روزی نماید. هر روز این مسیر را از ازنا به اراک ميآمد و برميگشت تا هم کار کند و هم چرخ اقتصاد این مرز بوم در این شرایط حساس جنگ بچرخد.
شهید ناصر آستارکی در روز پنجم مرداد ماه سال 1365 در حین فعالیت در کارخانه بود که هواپیماهای عراقی به شهر اراک هجوم آوردند و ددمنشانه جمعی از مردم بیدفاع را به شهادت رساندند. ناصر در سنگر کارخانه مشغول به خدمت بود که در این یورش وحشیانه در کنار همکارانش به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر ازنا به خاک سپرده شد.