شهید هادی آقاجانی (صالحی مرزیجرانی) در سیام فروردین ماه سال 1342 در خانوادهای روستایی و ساده دل دیده به جهان گشود. از بچگی انسان راستگویی بود و بعد که بزرگتر شد تابستانها در امر کشاورزی کمک پدر میکرد و در فصول دیگر به تحصیل میپرداخت.
در دوران انقلاب بسیار علاقه داشت در تظاهراتی که بر ضد رژیم ستمشاهی و برای برقراری حکومت اسلامی بر پا میشد شرکت کند و هر وقت به علت کار کشاورزی نمیتوانست شرکت کند، ناراحت میشد و بعد از انقلاب هم در بسیج مسجد محمدی در شهر اراک فعالیت داشت و همیشه به دستورات امام(قدس سره) عزیزمان گوش میکرد و در بحثهایی که ما بین فامیل در میگرفت سخت از مواضع انقلاب، دفاع میکرد و در پی دستورات امام خمینی(قدس سره) که جوانان را به جبههها دعوت میکرد ندای امام(قدس سره) را لبیک گفت و رفت تا در راه عظمت اسلام عزیز قدم بردارد او در دوران نوجوانی و جوانیش همیشه پاک بود و به دور از همه گناهان که در زمان طاغوت جوانان انجام میدادند بود. هیچگاه دیده نشد که هادی دروغ بگوید و از مجالسی که غیبت در کار بود پرهیز میکرد.
شهید هادی بسیار ساکت بود و از شوخیهای زننده و زیاد پرهیز میکرد و نسبت به پدر و مادر با احترام بود و از بیحجابی بسیار بدش میآمد و خودش آدم با غیرتی بود و امام خمینی(قدس سره) را رهبر مسلمین جهان میدانست. با آغاز جنگ تحمیلی به سوی جبهه راهی شد و دقیقاً مشخص نیست که چگونه شهید شده است ولی به گفته برادرانی که با شهید بودهاند در شب مرحله پنجم عملیات رمضان دستش مجروح میشود و بعد به همرزمانش میگوید: "شما بروید من خودم به پشت خط بر میگردم و به بچهها نگویید که کسی بیاید". از آن به بعد کسی نمیداند که چگونه شهید شده است. پیکرش سالها در منطقه جنگی باقی ماند و پس از تفحص در زادگاهش در شهر اراک به خاک سپرده شد.[1]