روزهای عید نوروز سال 1337 یکی پس از دیگری میگذشت پس از گذشت چهارده روز، چشمشان به جمال دلربای کودکی روشن شد و در نخستین دقایق زندگیاش، آیین مسلمانی را در گوشش زمزمه کردند و در مسیر اهلبیت(علیهم السلام) قرار دادند تا او را به هدف بزرگی که در سر داشت؛ به شهادت و کمال انسانیت برسانند.
نامش را مصطفی گذاشتند و از شریفان ماندگار روزگار شد. معتقد به اسلام و متعهد به انجام وظایف دینی بود تا به قلههای بزرگ معنویت رسید. در حد خواندن و نوشتن سواد داشت. خیابان راهزان در شهر اراک، محل زندگی و رشد و نمو او بود. مصطفی بالید و جوانی برازنده شد. برای کسب روزی حلال به کارگری مشغول شد و با سختی کار کرد و عرق ریخت تا به استخدام کارخانهی واگنپارس درآمد. پس از مدتی با خانوادهای مؤمن وصلت و زندگی را در کنار همسرش آغاز کرد. ثمرهی این وصلت مبارک دو فرزند بود.
زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد، مصطفی در سنگر تولید، مشغول تلاش بود که در پنجمین روز از مردادماه سال 1365، رشتههای دام اهریمن بر فراز آسمان گشوده شد و تعداد زیادی از مردم بیپناه به خاک و خون کشیده شدند. مصطفی نیز در سنگر جهاد، به معبود پیوست و پیکر مطهرش را در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.