آنان که در راه رضای خدا از وطن هجرت گزیده و در این راه کشته شدند یا مرگشان فرا رسید، البته خداوند رزق و روزی نیکویی نصیبشان میگرداند.
از کربلای داغ و سوزان جنوب خدمت پدر و مادر عزیزم و برادران و خواهران و بستگانم و دوستان و آشنایان سلام میرسانم. اکنون در حالی برای شما نامه مینویسم که از طرفی باد همراه با گرد و خاک میوزد و از طرفی آفتاب گرم در این منطقه به شدت میتابد و این آزمایش خداوند است از بندگان خویش. خداوند در اینجا هم کسانی را که برای او به میدان آمدهاند، آزمایش میکند و لحظهای از آنها غافل نیست. یکی از برادران میگفت: زمانی که در زیر گرمای داغ و سوزان جنوب هستید، تشنه هستید و در ناراحتی به سر میبرید، فکر کنید که برای خدا این ناراحتیها را میکشید و درون خود قبول کنید که برای خداوند است و آنگاه آفتاب برایتان سرد و تشنگی تا حدودی رفع و از ناراحتی شما کم میشود و من آزمایش کردهام و به آن پی برده و به همه نصیحت میکنم. البته این حقیر کوچکتر از آن هستم که کسی را نصیحت نمایم؛ اما این را به یادگار از من بپذیرید و برای آزمایش هم که شده به کار ببرید. اگر در زندگی با مشکلات و سختیها روبهرو میشوید، اگر به ناراحتی و هزاران بلا روبهرو میشوید، سرد نشوید و بدانید که اینها همه آزمایش خداوند است و خداوند در همه حال مخلوقش را زیر نظر دارد و گاهی اوقات نیز او را آزمایش میکند.
بدانید با خدا و با ایمان به او و با پشتیبانی و دعای امام(قدس سره) امت میرویم تا دین خود را به دین خود و به امت و امام(قدس سره) عزیز خود ادا کنیم. میرویم تا خود را امتحان کنیم. میرویم تا نزد خداوند آزمایش شویم. شما در زمانی این سخنان را میخوانید و میشنوید که من دیگر در پیش شماها نیستم و به جایی رفتهام که تمام آرزویم بوده است. هر انسانی در زندگی خود برنامهای دارد و برای رسیدن به آن اهداف در آن راه حرکت میکند. یادمان نرفته است زمانهایی را که در جهل و فساد و بیخیالی و هزاران گناه بودیم و خود خبر نداشتیم. امام(قدس سره) کاری بس بزرگ و کاری حسینی(علیه السلام) کردند و ما را از نو زنده کرد و ما را از چاهی پر از پلیدی بیرون کشید و به اسلام و قرآن و انسانیت کشید. قدر این مرد بزرگ را بدانید و به گفتههای او با تمام عزمتان عمل کنید و بدانید تا زمانی که به گفتههای ایشان گوش دهید در مشکلات پیروز خواهید بود و اگر دشمن موفق شود که شما را از او باز دارد و به راه دیگر منحرف سازد، آن موقع است که دوباره به سوی منجلاب فساد و بدبختی فرو خواهید رفت. قدر ایشان را بدانید و همیشه این دعا را بخوانید.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خمینی(قدس سره) را نگهدار.
راه شهدا را ادامه دهید. این شهدا در وصیتنامههای خود اعلام میکنند که ما با آگاهی و ایمان کامل به این راه رفتهایم و به سرانجام آن نیز کاملاً واقف هستیم و این شهدا در تمام وصیتنامههای خود که امام(قدس سره) میفرماید: این وصیتنامهها انسان را میلرزاند. امام(قدس سره) میفرماید: اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد، ما ایستادهایم و حقیقتاً هم ما ایستادهایم. از شهادت هراسی نداشته باشید و این شهادتها است که ما را در راهی که داریم، مصممتر میکند. میدانیم که در مرگ من ناراحت میشوید و میگریید؛ ولی از شما میخواهم که این گریه را برای حسین بن علی(علیهما السلام) داشته باشید.
من هم راهی را رفتهام که دوستانم و برادرانم و خلیل رفتند. آنها شهید شدند که ما انسان باشیم و از بعد حیوانی بیرون آییم و قدری به معنویت برسیم و من نیز در جبهه به این معنویت پی بردم. اسلام خیلی بزرگ است، بزرگتر از شهادت پیغمبران و امامان و شهادت جوانان ایرانی. پس اگر پدر و مادر، شما به اسلام علاقه داری و ایمان داری، باید از خوشبختیها و فرزندان و مادیات بگذرید، به حرفهای ضدانقلاب که در لباسهای مختلف ملبس شدهاند، گوش ندهید. بدانید که راه حق این است. تمام خواسته من این است که به این وصیت گوش دهید و با حضور خود در این راه مشت محکمی بر دهان این از خدا بیخبران بزنید. مسلمانی به نماز خواندن و روزه گرفتن نیست. پس باید مسلمان حقیقی باشیم.
خاطرات مرتبط با شهید:
شهید محمدحسن محمدی در یکی از دستنوشتههای خود در خصوص عظمت عملیات فتح شیاکوه که همراه با پیروزی اسلام بوده است، اشارهای زیبا به شرح ذیل دارد و از آن به عنوان معجزه و امدادهای غیبی و الهی یاد میکند. در بعد از ظهر شب عملیات پس از طی چندین ساعت راهپیمایی و طی نمودن مسافت بسیار زیاد در منطقه گیلانغرب و رودخانههای جاری از ارتفاعات قله شیاکوه با وجود خستگی فراوان در نیمههای شب بدون کوچکترین توجه، مقدار زیادی از ارتفاع را بالا رفتیم و در میانه رسیدن به قله که عراقیها در آنجا مستقر بودند، جهت شروع عملیات و درگیریهای تن به تن وسایل اضافه از جمله کولهپشتی را از خود جدا کردیم. با شروع درگیری، پس از مدت کوتاهی با تصرف سنگرهای دشمن بعثی، رزمندگان اسلام این قله با عظمت را پس از چندین ساعت درگیری به تصرف درآوردند. در روز بعد به دنبال روشن شدن هوا جهت آوردن وسایل خود به پایین قله برگشتیم که چندین ساعت این پایین آمدن و بالا رفتن در روز روشن و بدون درگیری طول کشید که خود باور نمیکردیم و تعجب کردیم که در شب گذشته با وجود خستگی و درگیری فراوان چگونه بالا رفتیم که به چشم نیامده است.
شهید محمدحسن محمدی در یکم اردیبهشتماه سال 1342 در شهر اراک در خانوادهای مذهبی به عنوان سومین فرزند خانواده چشم به جهان گشود. او پس از طی مقاطع ابتدایی در سال سوم راهنمایی در حال تحصیل بود که سال 1357 مصادف با خروش و مبارزه مردم علیه رژیم ستمشاهی شد با وجود اینکه نوجوانی بیش نبود؛ در کلیه فعالیتهای انقلابی به خصوص راهپیماییها حضور فعال داشت.
با ورود به هنرستان صنعتی اراک از مؤسسان و فعالان انجمن اسلامی بود و در کنار تحصیل با فعالیت شبانهروزی در این انجمن با کمک دوستان خود ضمن ترویج آرمانهای انقلاب اسلامی به مبارزه با جریانات فعال ضدانقلاب در هنرستان و سطح شهر اراک میپرداخت.
با شروع و گسترش جنگ تحمیلی در سال 1359 با راهاندازی پایگاه مقاومت بسیج در هنرستان در کنار بزرگانی همچون سردار شهید علیاصغر فتاحی فعالیت خود را گسترش داد.
شهید محمدحسن محمدی در کنار اینگونه فعالیتها با رادیو اراک که در آن زمان به صورت مختصر برنامه اجرا میکرد، همکاری داشت.
او جوانی خوشرو و سیمایی بسیار زیبا داشت و همیشه لبخند بر لب داشت و بسیار پر تلاش و با جنب و جوش بود و از دوران کودکی علاقه شدید به ورزش به ویژه فوتبال و کوهپیمایی داشت و طی این سالها عضو تیم فوتبال نیرو در دسته یک شهر اراک بود.
او همچنین از برگزارکنندگان نماز جماعت در هنرستان بود، با وجود این که بیشتر اوقات عمر خود را به فعالیت در انجمن و پایگاه بسیج سپری میکرد به این فعالیتها قانع نبود و در سال 1360 و 1361 چهار بار به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شد. او در جبهه مریوان در سال 1360 حضور پیدا کرد و در عملیات فتح شیاکوه نیز حضور فعال داشت. در نهایت پس از دورانی کوتاه و پر تلاش و پر ثمر ضمن شرکت در عملیات رمضان در پنجم مردادماه سال 1361 در منطقه پاسگاه زید به درجه رفیع شهادت نائل آمده و به ارباب بیکفنش امام حسین(علیه السلام) پیوست. پیکر مطهر شهید که در منطقه عملیاتی مفقود شده بود پس از چهارده سال تفحص و در یکم اسفندماه سال 1373 به آغوش خانواده و همرزمانش برگشت و در گلزار شهدای شهر اراک آرام گرفت.