شهید رضایی در اول خرداد ماه 1330 در رامهرمز متولد شد. دوران کودکی را در کنار خانواده در زادگاهش به تحصیل مشغول بود و موفق شد در رشته اقتصاد دیپلم بگیرد. در سال 1351 به سربازی رفت و پس از پایان خدمت در سال 1353 در کارخانه آلومینیومسازی اراک استخدام و در این شهر ساکن شد. در سال 1357 ازدواج کرد و ثمره زندگی مشترکش یک پسر و دو دختر میباشد.
او انسانی دوست داشتنی و سختکوش بود که در سنگر جهاد و تلاش به کشورش خدمت میکرد و از این خدمت به خود میبالید. در بسیج کارخانه ثبتنام کرده بود و مقرر شد هفته آینده به اتفاق گروهی از کارگران کارخانه به جبهه اعزام شوند اما .... ساعت 9 صبح پنجم مرداد در حالی که مثل هر روز لباس کار به تن داشت در کیلومترها دورتر از جبهههای جنگ بر اثر موج انفجار حاصل از بمبهای هواپیمای رژیم بعثی عراق ضربه مغزی شد و در محل کار به شهادت رسید. چون شهید اصالتاً از اهالی رامهرمز در خوزستان بود به همراه سه شهید خوزستانی دیگر به زادگاهش منتقل و در آن جا به خاک سپرده شدند.
همسر شهید:
آنهایی که در سالهای 52-53 به سربازی رفته بودند، قرار بود از طرف بسیج به جبهه بروند. یک شب فرجالله آمد و گفت: وسایل من را جمع کن! من هفته آینده میخوام برم جبهه، اما هفته آینده برای او هرگز نیامد چون سرنوشتش چنین بود که در کارخانه شهید شود. زندگی عارفانهای داشت؛ نمازش، روزهاش، همه اینها در زندگیاش بود. خیلی دوستداشتنی بود.
چون خانواده شوهرم و خودم خوزستانی هستیم، روز دوشنبه 10 صبح شهید را تحویل گرفتیم. آمبولانس به ما دادند. همراه سه شهید دیگر؛ شهید رضایی، شهید مددی و یکی دیگر هم بود که یادم نمیآید، راه افتادیم به سمت خوزستان .... مادر و خانواده فرجالله منتظر ما بودند، منتظر شهیدشان بودند. شب رسیدیم. فردای آن روز شهید را به خاک سپردند. خیلی سخت بود.