برای کلیه برادران و خواهران عزیزم طول عمر و صحت و سلامت را ازخداوند خواستارم.
سلام بر شهیدان، بر انسانهای آزاده و بزرگی که جان بر سر پیمان نهادند و در راه خدا از خود گذشتند و با این فداکاری، به برترین قلههای انسانیت رسیدند و شیرینترین پاداش الهی را چشیدند. ) فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ).[2]
امام حسین(علیه السلام) فرمودند: نیازهای مردم به شما از نعمتهای الهی است برای شما، بنابراین از این نعمتها خسته نشوید.[3]
چنانچه واجب است انسان در حیات خود و در صحت و سلامت جسمانی و عقلانی وصیت کند و آنچه حق خود و دیگران است مشخص گردد؛ لذا اینجانب ابوالحسن برجی فرزند مرحوم حسین، قیمم را صدیقه داودآبادی که همسرم میباشد تعیین مینمایم. بنابراین از سهم منزل پدری هر قدرکه به اینجانب میرسد به فرزندم سمیه و اگر احیاناً فرزند دیگری هم بود تعلق بگیرد و پول وامی که از روی جواز کسب حاج محمد گرفته شده، جزء اموال اینجانب نمیباشد چون تا به حال قسطی داده نشده است.
برای بازماندگان طول عمر و صحت و سلامت از خداوند متعال خواهانم.
ابوالحسن برجی24/04/1361
1. سوره بقره، 156.
2. سوره سجده، 17.
3. بحارالانوار، جلد 74، ص318.
خورشید در وسط آسمان آبی پرتو افشانی میکرد. با این که میانه ماه مهر بود، گرمای آفتاب به زمين فخر ميفروخت. صداي گريههايي شيرين، به دنيا آمدن ابوالحسن را نويد ميداد. آن روز، هفدهم مهر ماه سال 1335 بود. خانه، شوري ديگر به خود گرفته بود. خانوادهي سختکوش و مهربان مشهدی حسین، کودک را دوره کرده بودند. او با قرآن خواندنهاي مادر و نماز شب خواندنهاي پدر، بزرگ شد. از کودکی به دنبال تحصیل علم بود و از هر فرصتی برای مطالعه استفاده میکرد. تا پایان دوره متوسطه در رشته راه و ساختمان درس خواند و دیپلم گرفت. به دلیل علاقه به علم و آموزش، کسوت انبیاء را به تن کرد. او اخلاق بسیار خوبی داشت و در کارش بسیار متعهد و جدی بود. از هر فرصتی برای کمک به نیازمندان استفاده میکرد و اگر احساس میکرد که حقی از کسی ضایع شده، آرام نمینشست و به دنبال گرفتن حقوق محرومان بود. با اخلاق و منش خود، باعث تنبه و بیداری برخی دوستان و اهالی شده بود. طوری که به عنوان یک معلم با اخلاق و نمونه ستوده میشد.
در شروع حرکتهای انقلابی مردم در سنگر درس و تهذیب حضور داشت و در جمع همکاران و آشنایان به روشنگری میپرداخت. در همان سال ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. با شروع جنگ تحمیلی برای دفاع از دین و میهن از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بسیجی گردان شهید بختیاری در پنجم مرداد 1361، در عملیات رمضان در پاسگاه زید عراق به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جا ماند و یکم اسفند 1373، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش -محمد مهدی- نیز در این راه در نوروز 1361شهید شده است.