روزهای سرد پاییزی با تمام زیباییهایش در حال سپری شدن بود و مژده آمدن زمستان و برف زمستانی در پیش بود که تولد منصور را به علیجعفر خبر دادند. علیجعفر که گویی در پوست خود نمیگنجید، منصور را در آغوش کشید و ذکر اذان و اقامه را با خلوص نیت در گوش فرزند تازه رسیدهاش قرائت نمود. منصور در سایه پر لطف پدر و مادر تبدیل به جوانی مؤدب شد. با هر كس كه سخن میگفت، خنده از روی لبهایش ناپدید نمیشد و آنقدر با دوستان و آشنایان و مخصوصاً خانواده رفتار خوبی داشت كه مورد علاقه همه قرار گرفته بود. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش پشت سر گذاشت و همزمان به ورزش علاقه داشت و در حد توان و امکانات موجود به ورزش میپرداخت. او در رشته وزنهبرداری موفقیتهای چشمگیری را کسب نمود و در مسابقات استانی حضوری مؤثر داشت. او حتی در خانه هم در ورزش وزنهبرداری با برادرانش مسابقه میداد و آنها را به ورزش توصیه میکرد.
در سال دوم متوسطه در حال تحصیل بود که با عضویت در بسیج به جبهه اعزام شد. حضورش در جبهه طولانی نشد و چون از قبل برگزیده بزرگترین مسابقه زندگیاش شده بود تا خوشرنگترین مدال را دریافت کند در پنجم مرداد سال 1361 هنگامی که برای دومین بار به عنوان بسیجی گردان شهید بختیاری از تیپ 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) به میدانهای نبرد حق علیه باطل اعزام شده بود، در پنجم مردادماه سال 1361 بر اثر اصابت گلوله دشمن ندای حق را لبیک گفت. پیکر این ورزشکار خوشاخلاق بر دستان مردم قدرشناس شهر اراک تشییع و در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.