شهید غلامرضا رودبارانی فرزند غلامعباس، در روز اول فروردینماه 1337 در روستای رودباران شهرستان اراك متولد شد. دوران كودكی و مقطع تحصیلی ابتدایی را در همان روستا گذراند و در سال 1350 برای امرار معاش و كمك به پدر و مادرش به شهرستان اراك رفت. غلامرضا سپس به خدمت سربازی رفت و در منطقه بندر جاسك مدت سربازی خود را سپری كرد. بعد از خدمت سربازی در هفدهم فروردینماه 1359 ازدواج کرد. ثمره ازدواج او سه فرزند دختر است. به نماز، نماز جماعت، روزه و مراسم مذهبی خیلی اهمیت میداد و احترام بسیار زیادی برای پدر و مادر خود قائل بود. در سركشی به اقوام و خویشان پیشقدم بود و در كمك به زیردستان و انفاق به نیازمندان از دیگران پیشی میگرفت.
سپس به استخدام شركت آلومینیوم اراك درآمد. او در پنجم مردادماه سال 1365 در ساعت 9:15 در بمباران کارخانه آلومینیوم و به دست دژخیمان عراقی به شهادت رسید.
همسر شهید:
شبِ پنجم مردادماه شصت و پنج، رفتیم بیابان تا بچهها بگردند. صبح برگشتیم. عموی غلامرضا میخواست برود مکه، رفتیم بدرقه او. از آنجا برگشتیم، خداحافظی کرد تا برود سرکار. ساعت هشت و نیم بود. گفتم: نمیخواهد بری؟ دیر شده، برای ما ماشین گرفت، رفتیم خانه. غلامرضا رفت سرکار. نیم ساعت گذشت که بمباران شد. بچهها کوچک بودند، گفتم: باباتون رفته سر کار! رفتم در کوچه، دیدم سمت کارخانه را زدهاند. خانهسازی قنات زندگی میکردیم، یکساعتی توی کوچه رفتم و آمدم دیدم خبری نیست. رفتم بیمارستان، همه فامیل جلوی بیمارستان جمع بودند و داداشِ غلامرضا، محمدرضا، گفت: مگر داداشم نرفته تهران، بدرقه عموم؟ من گفتم: نه داداشت رفت سرکار. من دست سربازهایی را که دور بیمارستان را زنجیروار محاصره کرده بودند، کنار زدم و رفتم داخل. پسرداییام گفت: غلامرضا زخمی شده توی اتاق عمله. نمیخواهد بری داخل. گفتم: خودم میدونم شهید شده.
جنازهاش را که دیدم، از پشت و از جلو دو طرف قلبش سوراخ بود. تیر خورده بود. فکر کنم در کارخانه شهید شده بود. غلامرضا در بخش میلهگذاری کار میکرد. برای پیگیری وامش رفته بود حسابداری. به همکارانش گفته بود: بچهها چای رو حاضر کنید تا من برم ببینم وامم حاضر شده. غلامرضا عضو بسیج کارخانه هم بود. اوایل سال شصت بود که رفت کارخانه، قبل آن در روستا، پیش پدرش کار میکرد. ما روستای رودباران ساکن بودیم، وقتی که ازدواج کردیم چهار پنج ماه بعدش به خاطر کارش آمدیم اراک.
جنازهاش را بردند با شهید علی جودکی که همان روز در بمباران واگنپارس شهید شده بود، به روستای رودباران، در یک روز شهید شدند و در کنار هم آرام گرفتند.