شهدا رنگ و بو و خاصیت خدایی داشتند، دلشان بریده از دنیا بود و هدفی عظیمتر از وسعت دید ما داشتند. شهدا میدانستند که دنیا میدان آزمایش است و آن روز جبهه بود و خاکریز و توپ و مسلسل و تانک و... اما دشمن همیشه آشکار نیست، رو در رو هم نمیجنگد، قابل شناسایی عادی هم نیست، صدای گوشخراشش همیشه به گوش نمیرسد. دشمن به شهر و روستا و پیر و جوان رحم نمیکند.
شهید آیتالله عباسی، در دوم مردادماه سال 1341 در روستای نیستان از توابع شهرستان شازند در خانوادهای مؤمن و سختکوش، متولد شد. دوران کودکی را به تحصیل اشتغال داشت و تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. پس از آن تا زمان اعزام به خدمت سربازی در کنار پدرش کار میکرد.
خدمت سربازی را که به پایان رساند، در سال 1361 ازدواج کرد و در هنگام شهادت یک دختر داشت. او جوانی بسیار مؤمن و با صداقت، خیلی فعال و خستگیناپذیر و بسیار مهربان بود، به طوری که اگر کسی مشکلی داشت، ایشان تا جایی که توان داشت، در حل مشکل دیگران فعالیت میکرد.
با مشکلات منطقی برخورد میکرد و کاری به کار یا گفتار کسی نداشت مگر امر به معروف و نهی از منکر، آن هم با مهربانی و خوشزبانی.
در سال 1362 در کارخانه واگنسازی اراک شروع به کار کرد و در سنگر تولید در حال فعالیت بود که در پنجم مردادماه سال 1365 در بمباران هوایی دشمن بعثی بر اثر اصابت ترکش؛ پایش قطع و به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.