آنانکه ایمان آوردهاند پیکار کنند در راه خدا و آنان که کفر ورزیدند، پیکار کنند در راه ستمگر پس پیکار کنید با یاران شیطان همانا نیرنگ شیطان است ناتوان.
به نام الله، نجاتدهنده مستضعفین و در هم کوبنده مستکبرین. در پیشگاه مقدس متواضعانه سر بندگی و تسلیم فرو میآورم که به این بنده گنهکار و عاصی، معرفت شناسایی و تقلید از امام کبیر، خمینی(قدس سره) بتشکن را ارزانی نمود و بر این انتخاب و بر این تقلید افتخار میکنم. در مدت عمر پیوسته در مجالس و هیئتها و تکیه، مسجدها فریاد میزدم: جانم فدایت یا حسین(علیه السلام) جانم فدایت یا حسین(علیه السلام) و از مرز شعار فراتر نمیرفت و اکنون که به یاری حق ضمن یاری حسین(علیه السلام) زمان برای آزادی کربلا قدم گذاشتهام و با لشکریان واقعی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همسنگر شده بلکه در راهی قدم گذاشتهام به بلندای کهکشانها و پهناوری تاریخ بشر و آن هم نجات قدس عزیز و سرنگونی صهیونیست و امپریالیست جهانی میباشد. پدرم، مادرم، دوستان و آشنایان: اگر به فیض شهادت نائل آمدم، توصیه خود را به شرح زیر تقدیمتان میدارم:
1- در مرحله اول بدانید که وجود این امام(قدس سره) عزیز بزرگترین نعمت و منت خداست بر روی زمین، قدر او را بدانید و پیوسته از او حمایت و از خدا بخواهید که تا انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) او را زنده نگهدارد.
2- همیشه از خدا بخواهید که ما را در راهی که به رضای اوست، موفق نماید و در راهی که بر خلاف میل و رضای اوست، ناموفق نماید و هدایتمان فرماید.
3- در تمامی عمر خود هرگز لحظاتی را سپری نکنید مگر آنکه در آن لحظه عمر خویش مدام به فکر تجلی پرچم توحید و بانگ لا اله الا الله باشید.
4- همانگونه که امام(قدس سره) فرمود: زمان، زمان استثنایی برای اسلام است. ما نیز باید جوانهای استثنایی برای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عزیزمان و مکتب نجاتبخشمان در طول تاریخ باشیم و نگذاریم که هرگز ضدانقلاب، نفس راحت و مطمئنی بکشد و هر گاه اسلحه از دست مبارزی به زمین میافتد، بیدرنگ سلاح او را برداشته و با دشمنان خدا و انسانیت به مبارزه برخیزیم.
5- اقوام و آشنایانم! امروز به لطف امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مملکت الله اکبری ایران در هر گوشهاش که قرار بگیری خود در جبهه است، چه در تاکسی و اتوبوس و چه در کارخانه و چه در روستا و چه در شهر، چه در جشنها و چه در مجالس سوگواریها، جبهه مشخص است و هر کس میتواند انتخابگر راه حسین(علیه السلام) باشد و مدام شایعهپراکنان را که در گوشه و کنار پرسه میزنند و با منافقان که تشویق به کمکاری میکنند و با محتکران و اقدام به احتکار و کمبود ارزاق مینمایند و ... به مبارزه برخیزید. به هوش باشید و در هر کجا هستید با این کافران از خدا بیخبر به مبارزه برخیزید و اما تو ای همسرم مبادا ناله کنی که دشمن خندان میشود و مبادا بیصبری کنی که اجر خویش و اجر مرا ضایع میگردانی و فرزندانم را لباس سیاه مپوشان و در تربیت آنها کوشا باش، مبادا با بیصبری و گریه آنها را ناراحت کنی، همسرم از نظر صبر اقتدا کن به قهرمان صبر کربلا، حضرت زینب(علیها السلام) و همیشه به یاد خدا باش که با یاد خدا دلها آرام میگیرد، در خاتمه سفارش میکنم که دعا برای سلامتی امام(قدس سره) را فراموش نکنید.[1]
1. ارتش بیست میلیونی، ص ۱۳۰.
شهدا تفسیر حیات هستند و شمع جمع زندهدلان بیدار، نامشان نگین زینتبخش حلقه عاشقان است. شهدا ذخایر ارزشمند اسلام و انقلابند، شهدا شمع محفل بشریتند. در سال 1329 در قریه حصار یکی از روستاهای شهر اراک به دنیا آمد. شهید عبدالله عبدلی در یک خانواده مذهبی و متدین رشد نمود. از همان دوران کودکی علاقه زیادی به ائمه اطهار(علیهم السلام) داشت، شرکت در مجالس روضهخوانی باعث شده بود پا در مکتب دروس قرآنی بگذارد و قرائت قرآن را به خوبی فرا گرفت.
پس از طی دوران دبستان و ورود به جرگه نوجوانی دارای بینش قوی شد و امام(قدس سره) و انقلاب را به خوبی درک نمود. شروع مبارزات علنی شهید عبدلی از زمان جمعه خونین 17 شهریور هویدا شد. او دارای صوتی زیبا بود، دعای توسل را به خوبی برای جماعت میخواند.
در سال 1356 وارد کارخانه ماشینسازی اراک شد، آنقدر به کار و تلاش اهمیت میداد که یک بار در اثر تلاش بسیار در یک حادثه دلخراش، انگشتانش آسیب زیادی دید ولی هرگز روحیه بزرگش در برابر این حادثه آزرده نشد، حتی با دست گچ گرفته هم به تولید پرداخت و کارگران را تشویق به تولید بیشتر مینمود. او به عنوان بسیجی گردان شهید بختیاری به جبهه اعزام شد و در عملیات رمضان حضور داشت و در پنجم مردادماه سال 1361 در همان عملیات در منطقه پاسگاه زید عراق، روح آسمانیاش با حضور در میادین نبرد به لقاءالله پیوست و پیکر مطهرش در گمنامی به سر میبرد. او خلعت زیبای شهادت را بر تن نمود تا ثابت کند مطیع ولی امر مسلمین بوده است. او متأهل و دارای دو پسر و دو دختر بود.