مردان مردی لازم بود تا از هیچ به همه چیز برسند. دلاوران خمینی(قدس سره) و خاکیپوشان حسینی(علیه السلام) به راه افتادند. زمین مباهات میکرد، آسمان به خود میبالید، گلستان لالهها برای پرورش آماده بود و خاک متبرک به قدومشان، خورشید نظارهگر حضورشان و خون پرورشدهنده روحشان. آفرین بر چنین قامتی، شامه ما ضعیف است وگرنه عطر گل وجود شهیدان در همه جا پراکنده شده است. کافی است ما به در و دیوار شهرمان نظر کنیم.
در یکی از روزهای خوب خداوند در سال 1347 در خنجین از توابع شهرستان فراهان کودکی متولد شد که چشم و چراغ خانواده شد. پدر و مادرش او را شمسالله نام نهادند. در سالهای کودکی در روستا روزگار سختی را همراه خانواده سپری میکرد ولی از آنجا که هدف زندگی، بندگی خداوند بود این سختی و نبود امکانات و مشکلات عدیده بر زندگی و تربیتش خللی ایجاد نکرد. دوران کودکی را با موفقیت و کار و آموزش احکام الهی پشت سر گذاشت و برای تحصیل به مدرسه رفت و توانست در این راه هم موفق باشد و تا پایان دوره راهنمایی تحصیل کند.
از دوران نوجوانی با دوستان ارتباط خوبی داشت و اخلاق و ادب را سرلوحه زندگی میدانست. پس از ترک تحصیل مدتی در کنار یکی از اقوام به عنوان شاگرد بنای سنگکار مشغول به کار و پس از مدتی به بنایی ماهر بدل شد. هنگامی که موعد سربازیاش فرا رسید، جنگ تحمیلی به سال پایانی رسیده بود. او به عنوان سرباز لشکر 77 خراسان به جبهه اعزام شد و در پایانی خونرنگ، در بیست و نهم خردادماه سال 1367 در منطقه فکه به کاروان شهیدان ایرانزمین پیوست. پیکر مطهر سرباز شهید در زادگاهش به خاک سپرده شد.