بسم الله الرحمن الرحیم
با درود فراوان بر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش امام خمینی(قدس سره) این بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران که با رهبری پیامبرگونهاش فکرهای فرو رفته در چاه و ظلمت را بیدار کرد.
با درود و سلام بر شهیدان راه حق و آزادی سپاس پروردگار جهانیان که ابتدای کار ما را سعادت و پایان کار ما شهادت قرارداد. آنقدر به جبهه میروم و میجنگم تا شهید شوم. سخنی با برادران خودم استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید. هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست. حضورتان را در جبهههای حق علیه باطل ثابت نگه دارید. در امام(قدس سره) بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید. اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی(قدس سره) نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگرید و بر جنازهی من حاضر نشوند.
اما باشد که دماء شهدا آنان را نیز متحول سازند و به رحمت الهی نزدیکشان کند.
وصیت میکنم به پدر و مادرم که بعد از من گریه و زاری نکنند و هر موقع خواستند گریه کنند به مظلومیت امام حسین(علیه السلام) گریه کنند و من امانتی بودم پیش پدر و مادرم خدا را شکر کنند که این امانت را صحیح و سالم تحویل دادند. وصیت به برادرانم این است که بعد از من پیرو خط امام(قدس سره) باشند و راه من را ادامه دهند مبادا خدای نکرده منحرف شوند چون حضرت علی(علیه السلام) میفرماید: ایمان به خدا و جهاد در راه او از همه اعمال نزد خداوند محبوبتر است. جهادی که خون مؤمن ریخته شود بهترین جهاد است. وصیت به پدر و مادر این است که جنازهی مرا هر کجا که میخواهند دفن کند. در پایان از تمام قومان و خویشان و دوستان و رفیقان و آشنایان حلالیت میطلبم. مرا حلال کنید.
والسلام.
شهید علیاکبر گل بداغی در یکم اسفندماه سال 1344 در شهر اراک متولد شد و پس از تحصیل تا پایان دوره راهنمایی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج درآمد و همزمان با ستاد مبارزه با مواد مخدر همکاری میکرد. در ابتدای سال 1360 دوره آموزشی بسیج را به پایان رساند و بلافاصله عازم جبهه شد. او بسیجی گردان شهید بختیاری از تیپ 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) بود که در پنجم مردادماه سال 1361 در غرب پاسگاه زید عراق به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.
مادرش میگوید:
اخلاق علی بسیار خوب و شایسته بود همیشه یاد ما در ذهن او روانه بود و در هنگام سخن گفتن سر خود را بالا نمیگرفت تا آنجایی که میشد کاری نمیکرد که کسی از دست او ناراحت شود. هر شب جمعه در دعای کمیل شرکت میکرد و برای امام(قدس سره) و اسلام دعا میکرد و میگفت خداوندا رضایم به رضای تو.
برخورد علیاکبر با خانواده بسیار خوب و با منطق بود. وقتی فامیل جمع میشدند میگفت انسان باید اول خود را اصلاح کند بعد جامعه خود را و با کوچکترها خیلی مهربان بود طوری که وقتی قدم به خیابان میگذاشت بچهها صدایش میکردند و تمام اهل محل او را برادر خود میخواندند.
فعالیتهای علیاکبر قبل از انقلاب و بیداری توسط برادران مذهبی بود که در مساجد گرد هم میآمدند در بعد از انقلاب گاه میشد که به طور داوطلب در ستاد مواد مخدر از صبح تا شب پست میداد.