نگاه او به زندگی زیبا بود و از آن نگاههایی که افراد خاص و خدایی به زندگی دارند. از آن نگاههایی که همیشه دنبال انسانیت و نوعدوستی و کمال هستند. گاهی میدیدی که خودش را اصلاً فراموش کرده و دارد به درد دیگران میرسد. از او هم که میپرسیدی که چرا این گونهای و بیشتر از خویش به فکر مردمی، میگفت: خواست خداوند در این است و اوست که دوست دارد به بندگانش رسیدگی کنیم و به مشکلات هم توجه کنیم و از حال هم با خبر باشیم. با این اخلاق بزرگ شده بود و سعی داشت تا زندگی دیگران را هم چون زندگی خویش ببیند و در رفع مشکلات آنها سهمی داشته باشد. در نهمین روز از تیرماه سال 1342 در روستای واشه از توابع شهرستان شازند و در خانوادهای روستایی و مذهب که عاشق اهلبیت(علیهم السلام) بودند، دیده به جهان هستی گشود و پای به این کره خاکی نهاد. پدر و مادرش بر روی آداب و معاشرتش کار کردند و او را با اخلاق اسلامی آشنا کردند تا مرتضی اسوه و الگوی خوبی باشد برای مردم پیرامونش. دوران کودکی را با سختیها و مشکلاتی که خانوادهاش از لحاظ مالی داشتند، سپری کرد و مدام به فکر اقتصاد خانواده بود و سعی میکرد تا سهمی در این رابطه داشته باشد و به خاطر همین مشکلات موفق به تحصیل نشد.
مشغول به کار و تلاش بود که خبردار شد در جنوب کشور جنگ تحمیلی شروع شده است. زندگی و کار را رها کرد و با کسب اجازه از خانواده از همه حلالیت خواست و برای دیدن آموزشهای نظامی آماده شد. بعد از آموزش به عنوان بسیجی گردان امام رضا(A) از تیپ 17 علی بن ابیطالب(علیهما السلام) به جبهه اعزام شد. مرتضی بیش از پنج ماه در منطقه عملیاتی بود و در هجدهم مهرماه سال 1361 در منطقه زبیدات در حین عملیات محرم به شهادت رسید. پیکر مطهرش که سالها در منطقه مفقود بود، پس از تفحص در ششم شهریورماه سال 1380 در گلزار شهدای شهرستان اراک به خاک سپرده شد.