این مراسم با خیرمقدم گویی جناب آقای مقصودی مدیریت مدرسه دبستان غفوری شهرستان آشتیان و سخنرانی جناب سرهنگ رضایی فرمانده ناحیه مقاومت بسیج آشتیان برگزار گردید.
از دیگر برنامه های این مراسم قرائت وصیت نامه شهید ایوب شریفی توسط دانش آموزان دبستان غفوری بوده است.
شهید ایوب شریفی در پائیز سال 1331 در شهر آشتیان پا به عرصه وجود گذاشت. کودکی که نشان شهادت از همان ابتدا بر پیشانیاش مشخص بود. اسم او را ایوب نهادند. کودکی زیبارو و خوشسیرت بود. دوران كودكی خیلی سریع گذشت. سالهای مدرسه طولانیترین زمانی است كه ایوب با خانواده بوده است.
شهر كوچك آشتیان با وجود شخصیتهای مذهبی و علمی مهد پرورش جوانانی چون ایوب شده است. پدران و مادرانی كه سواد قرآنی دارند در خانههایشان کلاس قرآن برگزار میكنند و ایوب به همراه پدرش مشهدی غلامحسین به كلاس قرآن میرود.
ایوب برای ادامه تحصیل به تهران رفت. پذیرش هجرتش به تهران برای خانواده بسیار دشوار بود تحول فكری ایوب برای ما نیز رشدی به همراه داشت. تنهایی ایوب و پیوستن به تحولات سیاسی، اجتماعی آنچنان مشغولش كرده بود كه كمتر به آشتیان میآمد.
همزمان با فعالیتهای سیاسی در تهران با توجه به علاقه ایشان به ورزش به کشتی روی آوردند و این ورزش را با شوق تمام ادامه میدادند.
بادهای پاییزی و برگهای خزانشده، فروپاشی نظام ستمشاهی را مژده میداد. هوا كمكم رو به سردی میگرایید. بادهای تند پاییزی نمیتوانست از تظاهرات مردمی جلوگیری كند.
7 محرم است، همه مردم دور میدان بازار جمعاند. همان حرفهایی را میزنند كه ایوب در اوایل بیان میكرد. صدای ایوب و دوستانش هنوز در گوشم طنینانداز است.
فریاد اللهاکبر و یا حسین(علیهم السلام)، مردان را آماده قیام کرده است. روز هشتم محرم مردم از صبح در میدان بازار در حال جمع شدن بودند و این روزی بود که ایوب در 18 آذر سال 1357 در تظاهرات علیه رژیم پهلوی بر اثر اصابت گلوله دژخیمان به شهادت رسید و خونش بر خیابانهای شهر یادگاری شد.
ایوب را در قبرستان عمومی آشتیان به خاک سپردند و بر سنگ قبرش نوشتند، همگان سوره توبه را بخوانند.[1]
1. پلههای آسمانی، ج3، ص23 – 25.