از شهید والا مقام وصیتنامه مکتوبی در دست نیست، در دو مورد سفارشهایی داشتهاند که به اختصار ذکر میشود:
زمانی در مقام مسئول تربیت بدنی آموزش و پروش اراک بودند، برای ورزشکاران تیم والیبال صحبت کردند؛ پس از سلام و احوال پرسی گرم آیه (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ)[1] ... را قرائت کردند و همه بچههای تیم را به تواضع در مقابل یکدیگر به ویژه نسبت به بزرگترها سفارش نمودند. ایشان تأکید داشتند که هر کس توان دارد برای یاری سپاهیان اسلام اقدام کند.
نکته قابل توجه دیگر این که بارها، هر وقت میدید کسی کار خوبی کرده، ضمن تعریف و تمجید از آن کار میگفت: "بچههای مکتبی این گونه هستند." و با این تشویق موجب میشد آن فرد روز به روز به سوی خودسازی پیش برود.
سوره انفال، 16.
در سیزدهم آذرماه سال 1344 از سوی خداوند به غلام علی فرزندی عطا شد. خانواده قبل از تولد او، دو فرزند از دست داده بود، به همین خاطر نام او را عزیزالله گذاشتند. پدرش کارگر و مادرش خانه دار بود. در محله دکتر حسابی اراک زندگی میکردند. دوران تحصیل را در شهر اراک پشت سر گذاشت. تابستانها برای کمک به امرار معاش خانواده کار میکرد. پس از دیپلم به خدمت سربازی اعزام و با پایان خدمت در آموزش و پرورش شازند استخدام شد. در اواخر سال 1360 ازدواج کرد. از دوران جوانی به ورزش والیبال مشغول شد و علاوه بر عضویت در تیم والیبال باشگاه رفاه کارگران اراک، بعدها به عنوان مسئول تربیت بدنی آموزش و پرورش مشغول به کار شد. او به اتفاق هم تیمیهایش مقامهای مختلف استانی و باشگاهی را در رشته والیبال به دست آورند. در دوران انقلاب اسلامی در راهپیماییها فعال بود. با شکل گیری انقلاب اسلامی مسئول پایگاه بسیج شهید مدنی در محله دکتر حسابی شد و به همراه جمع کثیری از افراد پایگاه در تیر ماه سال 1361 به جبهه اعزام شد. او در عملیات رمضان در پنجم مرداد ماه 1361 در جمع 72 نفر از هم رزمانش مفقودالاثر شد. پس ازمدتها در سال 1374 آثار بر جای مانده ازپیکر این شهید والا مقام، تفحص و در گلزار شهدای شهر اراک به هم رزمان شهیدش پیوست.