رفتن به محتوای اصلی
دسته بندی :
ارسال شده در تاریخ :

عملیات پاکسازی جاده بانه

عملیات پاکسازی جاده بانه

رزمندگان اعزامی به منطقه غرب عملیات پاکسازی جاده بانه – سردشت گروه برادر فتح الله جعفری مرداد 1359

فرمانده گروه: برادر فتح ‎الله جعفری

منطقه مأموریت: کردستان ؛ جاده بانه ـ سردشت

مدت مأموریت: 3 ماه

عضویت افراد اعزامی: پاسدار و بسیجی

تعداد افراد اعزامی: 64 نفر

تاریخ اعزام: 05/05/1359

تاریخ پایان مأموریت: 02/08/1359

تعداد شهدا: 2 نفر

تعداد مجروحین: 18 نفر

مقدمه:

جاده بانه ـ سردشت در استان کردستان با طول 60 کیلومتر، از مناطق کوهستانی و جنگلی عبور کرده و استان‌های کردستان و آذربایجان غربی را به یکدیگر متصل می‌کند.

با توجّه به اهمیّت این جاده استراتژیک ضدانقلاب می‎کوشید به هر طریقی سلطه خود را بر آن حفظ کند تا مانع از ورود نیروهای انقلابی به شهر سردشت که بخش‌های اعظم آن را در دست داشت شود بعلاوه پل و سه‌راهی رَبَط که در ابتدای جاده سردشت – مهاباد – بانه قرار داشت یکی از اصلی‌ترین مقر و عقبه ضدانقلاب در کردستان محسوب می‌شد.

رزمندگان اسلام چند مرتبه در مقاطع مختلف این جاده را پاکسازی کردند ولی بدلیل اهمیّت حیاتی این محور ، ضدانقلاب مجدداً اقدام به حضور و نااَمنی آن می‌نمود. مرتبه اول شهریور 1358 بود که نیروهای ارتش و سپاه به فرماندهی شهید دکتر مصطفی چمران این جاده را پاکسازی کردند و بر سردشت مسلط شدند.

مرتبه دوم در تاریخ چهاردهم شهریور 1359 نیروهای ارتش و سپاه به فرماندهی شهید صیاد شیرازی بار دیگر عملیات خود را به منظور پاکسازی جاده بانه ـ سردشت آغاز نمودند و در تاریخ 20/07/1359 وارد شهر سردشت شدند .

مرتبه سوم 6 مرداد 1360 بود که نیروهای ارتش و سپاه نیمی از جاده‎ی بانه ـ سردشت را تا ارتفاعات گوزله پاکسازی کردند، اما پس از شهادت سرگرد حسین شهرام‎فر و مقاومت ضد انقلاب ، نیروهای خودی به بانه بازگشتند.

پس از هر بار پاکسازی به دلیل عدم استقرار پایگاه‎های ثابت نیروهای خودی، جاده مجدداً در معرض تحرکات ضدانقلاب قرار می‌گرفت.

آخرین بار عملیات پاکسازی جاده بانه ـ سردشت در 7 آذر 1360 با هماهنگی ارتش و سپاه و ژاندارمری و مشارکت پیشمرگان کُرد مسلمان و فرماندهی شهیدان محمد بروجردی، علی صیاد شیرازی و ناصر کاظمی آغاز شد و رزمندگان اسلام موفق شدند در دوازده مرحله و 168 روز درگیری که 78 روز آن در آفند بودند جاده بانه ـ سردشت را از سلطه گروه‎های تجزیه‌طلب خارج و برای تأمین جاده، در آن پایگاه‎های ثابت ایجاد کنند .

در این عملیات برادر مصطفی طیاره (فرمانده سپاه بانه) به شهادت رسید. مروری بر عملکرد گروه اعزامی پاسداران سپاه اراک به‌منظور تثبیت حاکمیّت نظام جمهوری اسلامی و جلوگیری از تجزیه کردستان و در راستای تکمیل عملیات پاکسازی محورها و مناطق کردستان و آذربایجان غربی گروهی از برادران پاسدار سپاه تازه تأسیس اراک در قالب یک گروه 64 نفره (لیست پیوست) به فرماندهی برادر فتح‎الله جعفری مرداد ماه سال 1359 به منطقه اعزام گردیدند .

گروه پس از فراگیری دوره آموزشی فشرده ی یک هفته ای در اردوگاه آموزشی نزدیک شهر " آستانه " ، در تاریخ 05/05/1359 با سه دستگاه مینی‎بوس و یک دستگاه خودروی سیمرغ به پادگان ولیعصر(عجل‎الله تعالی فرجه‎الشریف) تهران منتقل گردیدند و مدت 3 روز در پادگان توقف و پس از تجهیز با همان خودروها به سمت کرمانشاه حرکت کردند ؛ و در تاریخ 08/05/1359 در آن شهر مستقر شدند.

نیروهای اعزامی پس از توقف چند روزه در کرمانشاه به سمت سنندج حرکت کردند در بین راه علیرغم وضعیّت خاص منطقه و جاده‎ها که بعضاً توسط ضدانقلاب تهدید می‌شد، از سوی نیروهای نظامی تأمین جاده برقرار گردیده بود.

گروه اعزامی پس از ورود به شهر سنندج در تاریخ 14/05/1359 در پادگان لشگر 28 کردستان (ارتش) مستقر شدند که در بدو ورود مورد استقبال برادر رحیم صفوی فرمانده وقت نیروهای سپاه در غرب کشور قرار گرفتند  و طی دو روز اقامت در پادگان توجیهات منطقه‌ای و شناخت گروهک‌های ضدانقلاب در کردستان توسط برادر صفوی و سایر مسئولین ذیربط انجام گرفت.

گروه در تاریخ 16/05/1359 به همراه تعدادی از برادران اعزامی از کرمان و قم از محل پادگان با تعدادی اتوبوس و خودروهای ارتش به سمت سقز حرکت کردند. (در مسیر حرکت تأمین جاده توسط نیروهای نظامی و انتظامی انجام می‌گرفت).

با توجه به اینکه جاده‎های کردستان معمولاً شب‌ها امنیّت نداشت، شب را در سپاه شهر دیواندره سپری کردند و صبح روز بعد به سمت سقز حرکت کردند. در تاریخ 17/05/1359 پس از ورود به شهر نیروهای ارتشی به پادگان ارتش و پاسداران سپاه اراک در محل سپاه سقز اسکان یافتند.

گروه اعزامی تا تاریخ 26/05/1359 در شهر سقز که در آن زمان وضعیّت امنیّتی خوبی نداشت و به سبب تیراندازی‎های پراکنده نااَمنی بر آنجا حاکم بود  حضور داشتند و معمولاً از افراد گروه طی این مدت برای نگهبانی در فرمانداری و بعضی مراکز و نهادها و همچنین پاکسازی روستاهای اطراف استفاده می‌شد،   ضمن اینکه طی این مدّت با مراجعه به درب منازل ساکنین ضمن فهرست‎برداری از تعداد اعضای خانوار‎ها، اقدام به تأمین و توزیع مایحتاج ضروری آنها می‌کردند.

در تاریخ 27/05/1359 حرکت به سمت بانه با رعایت نکات تأمینی پیش‎بینی شده آغاز شد. جهت پشتیبانی ستون، هوانیروز با چند فروند بالگرد تأمین جاده را عهده‎دار بود تا اینکه ستون به بانه رسید( البته حضور ضدانقلاب در شهر بانه کاملاً محسوس بود بطوریکه هر شب درگیری در شهر و اطراف آن رخ می‌داد ) پس از ورود به بانه کل ستون در محل پادگان ارتش استقرار یافت.

گروه اعزامی در پادگان بانه به تعدادی از نیروهای ارتش شامل گردان 126 از تیپ 55 هوابرد شیراز، دسته ی سوار زرهی از گردان 215 تانک اسکورپین ، تیم نیرو مخصوص تیپ 23 نوهد ، دسته ی مهندسی از گردان 447 مهندسی رزمی ، تیم هوانیروز به استعداد 6 فروند بالگرد کبرا و 4 فروند بالگرد 214 ، آتشبار توپخانه 105 میلیمتری در بانه ، یک گردان تقویت شده از لشگر 21 حمزه سیدالشهدا ملحق گردیده و مجدداً یک دوره آموزش نظامی فشرده از جمله آموزش بی‎سیم و تخریب را گذراند.

طی 17 روز استقرار نیروها در پادگان بانه، رزمندگان گروه اعزامی در عملیات علیه ضدانقلاب و پاکسازی شهر و نگهبانی مشارکت مؤثر داشته و درنهایت صبح روز 14/06/1359 حرکت به‌سوی سردشت آغاز شد .

ستون متشکل از پاسداران و ارتشیان بود که فرماندهی کل آن را شهید صیاد شیرازی بر عهده داشت. ستون متشکل از 53 دستگاه خودرو سنگین و سبک بود که با فاصله از هم حرکت می‌کردند و توسط چند فروند بالگرد همراهی می‌شد.

طول ستون به چند کیلومتر می‏رسید و خروجی شهر بانه نیز گردان توپخانه از لشگر زرهی قزوین مستقر بود که مسئولیت پشتیبانی آتش ستون را عهده‌دار بود.

ستون فوق حدود 15 کیلومتر از بانه به سمت سردشت حرکت کرده بود که اولین درگیری و کمین ضدانقلاب در منطقه " سویرو و شرگه " آغاز شد البته چون دشمن در بالای قلّه‎ها مستقر بود اشراف بیشتری نسبت به نیروهای خودی داشت و از کوه‎های اطراف جاده به سمت ستون تیراندازی می‌شد. (از گلوله آرپی‎جی گرفته تا خمپاره و انواع سلاح‎های سبک) که بلافاصله نیروهای خودی نیز متقابلاً شروع به تیراندازی می کردند.

به علت حجم بالای آتش دشمن آرایش ستون به ‌هم می ریخت  ولی با مقاومت رزمندگان از حجم آتش دشمن کاسته می شد، پس از چند مرحله درگیری، سرنشینان یکی از خودروها در حال یاری رساندن به برادران ارتشی که دچار سانحه شده بودند در حوالی پاسگاه کلته به علت انفجار مین مجروح شده و به عقب منتقل گردیدند( برادران: کاوه نبیری – محمد پاکپور – محمد آشوری – علی بابایی – محمد ریزی – محمود میری – محمد احمدی  و سید اسماعیل قریشی اولین مجروحین گروه بودند ).

درگیری‌ها همچنان روز و شب ادامه داشت و با شدّت ‎و ضعف همراه بود و پس‌ازآنکه تا حدودی کاهش می‎یافت ستون حرکت می‌کرد و مجدداً درگیری‌ها شروع می‌شد. در بعضی از روستاهای بین راه دشمن در منازل مردم کمین کرده بود و به‌ محض رسیدن ستون به جلوی روستا شروع به اجرای آتش می‌کرد که نیروهای خودی نیز مجبور به اجرای آتش متقابل می‌شدند.

چند روز از حرکت ستون به سمت سردشت می گذشت و ستون به‌ کندی حرکت می‌کرد تا اینکه از روستای« دل آرزان »گذشتند ولی دشمن به هر طریقی می‌خواست از رسیدن آنها به شهر سردشت جلوگیری کند.

از حدود 1200 نفر رزمنده ستون، شاید 300 تا 350 نفر بیشتر سالم نمانده بودند و تعداد خودروهای سالم و آماده ‌به‌کار هم حدود 20 دستگاه می‎شد.

ارتشی‎ها بیشترین آمار ستون را داشتند و ضدانقلاب هم مرتب پیام ‎می داد که ما فقط با پاسدارها کار داریم، البته این هم از تاکتیک های جنگ روانی دشمن بود.

یک روز که حجم آتش دشمن زیاد بود و فرصت هرگونه عکس ‎العملی از نیروهای خودی گرفته شده بود و افراد یکی پس از دیگری به زمین می‎فتادند، شهید صیاد شیرازی با همفکری برادر فتح‎  الله جعفری به منظور غافلگیری دشمن ستون را به دو گروه تقسیم کردند و با حرکت نیروها به سمت قلّه‎ های اطراف و برتری نظامی بر دشمن، حجم آتش آنها کم و نهایتاً قطع شد.

ستون به روستای «دارساوین» نزدیک شده بود، جاده کاملاً کوهستانی و دو طرف آن را ارتفاعات بلند و پوشیده از جنگل تشکیل می داد و اوضاع واقعاً وخیم به نظر می رسید.

اکثر خودروها ترکش خورده بودند و شیشه ‎ها شکسته شده و ریخته بود و خیلی از خودروها هم منهدم شده بودند، تعداد مجروحین هم زیاد بود ولی ستون به حرکت خود ادامه می‌داد که طی یکی از سخت‎ترین درگیری‌ها در منطقه «دارساوین» در تاریخ 18/06/1359 برادر عزیز غلامرضا فریدی به شهادت رسید، ضمن اینکه 8 نفر از اعضای گروه هم مجروح شدند.

در تاریخ 19/06/1359 برادر بزرگوار کاظم ثامنی نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.( با شهادت برادران غلامرضا فریدی و کاظم ثامنی " اولین شهدای سپاه اراک " دراین منطقه ، این دو عزیز اولین نگین های درخشان گلزار شهدای اراک شدند، معبری که آنها گشودند، در ماه ها و سال های بعد منور به انوار مطهر صدها شهید به خون خفته دفاع مقدس گردید ).

ستون پس از حدود 40 روز جنگ و درگیری در حوالی روستای بریسو در 20 کیلومتری سردشت مستقر بود و قرار بر این شد تا نیروهای پادگان سردشت به «پل ربط» در 5 کیلومتری سردشت آمده و با ستون در این پل الحاق کنند که متأسفانه نیروهای پادگان سردشت به دلایلی موفق به این کار نشدند ولی ستون تا حدود 15کیلومتری «پل ربط» رسیده بود.

شهرک ربط در ابتدای جاده سردشت به مهاباد قرار داشت و اصلی ‎ترین مقر و عقبه ضدانقلاب در کردستان محسوب می‌شد و لذا اگر این منطقه تصرف می‌شد گلوگاه ضدانقلاب به دست رزمندگان اسلام می افتاد، اگرچه کنترل ربط به‌ صورت کامل صورت نگرفته بود و ستون هنوز به سردشت نرسیده بود اما عقبه دشمن بسته شده بود.

واقعه حمله ارتش متجاوز بعثی عراق به جمهوری اسلامی ایران در این ایّام اتّفاق افتاد و رزمندگان ستون، خبر آغاز جنگ تحمیلی را از طریق رادیو مطلع شدند.

ستون اعزامی در مهمترین نقطه جاده بانه ـ سردشت یعنی حدود 15 کیلومتری پل ربط مستقر شد و دشمن برای مقابله با این عملیات اقدام به بسیج نیروهای خود از سایر نقاط تحت نفوذ نموده و درنتیجه رزمندگان اسلام توانستند در منطقه ه‎ای دیگر از غفلت ضدانقلاب استفاده کرده و شهر مهاباد را که مهمترین نقطه و ستاد فرماندهی آنها بود آزاد کنند.

اکنون با استقرار ستون، عقبه ضدانقلاب به عراق در این منطقه بسته شده بود که با حضور تعدادی نیرو از شهر شیراز و با همراهی افراد باقی‌مانده ستون، تصمیم به حرکت به سمت سردشت گرفته شد و در تاریخ 20/7/1359 بود که ستون به شهر سردشت رسید و مورد استقبال مردم قرار گرفت و بعد از حضور در سردشت ابتدا به پادگان ارتش رفتند و سپس برادران سپاهی به ساختمان فرمانداری که تبدیل به ساختمان سپاه شده بود، منتقل و نهایتاً در تاریخ 01/08/1359 با بالگرد به شهر مراغه و از آنجا با مینی بوس به اراک مراجعت نمودند.

گروه اعزامی در تاریخ 02/08/1359 به شهر اراک مراجعت نمودند که جمع کثیری از مردم با دود کردن اسپند و صلوات و تکبیر از آنها استقبال کردند.

 

ملاحظات

الف) گروه اعزامی از زمان ورود به شهر سقز تا پایان ماموریت در طول شبانه روز به صورت پراکنده یا متمرکز با عوامل ضد انقلاب درگیری داشتند که 4 مورد کمین ضد انقلاب به شرح ذیل در مسیر حرکت ستون از بانه به سردشت بارزترین آن است .

کمین اول: منطقه " سویرو و شرگه " که منجربه مجروحیت و ترخیص افراد گروه شهید نبیری گردید.

کمین دوم: منطقه " بناویله کهنه " . -

کمین سوم: آخرین نقاط " ارتفاعات شرگه و اولین نقاط ارتفاعات دارساوین ".

کمین چهارم: " ارتفاعات دارساوین " که منجربه شهادت برادران غلامرضا فریدی و کاظم ثامنی گردید.( این کمین سخت ترین و طولانی ترین درگیری بود که نهایتاً منجربه شکست ضد انقلاب و ورود نیروهای خودی به شهر سردشت گردید .)

ب) تعداد افراد اعزامی گروه 64 نفر بودند که تعدادی در شهرهای سقز و بانه ترخیص شده و از ادامه مأموریت بازماندند.

ج) شهدای گروه عبارتند از: 1- شهید غلامرضا فریدی 2- شهید کاظم ثامنی

د) مجروحین گروه عبارتند از برادران: 1- کاوه نبیری 2- محمد آشوری 3- علی بابایی 4- محمد ریزی 5- علی میرنژاد (میری) 6- محمد احمدی 7- ابراهیم راهزانی 8- سید محمد صدرپور 9- خسرو اسدپور 10 – علی‎محمد وظیفه 11- عباس رحمتی 12-محمود جعفری 13- سیاوش امیری 14- ناصر بختیاری 15- ابراهیم حرآبادی 16 – غلامحسین خزایی 17- محمد پاکپور 18- سید اسماعیل قریشی

ه ) شهیدان ناصر بختیاری و کاوه نبیری بعداً در کسوت فرماندهی تیپ از لشگر 17 علی بن ابیطالب( علیه السلام ) و اصغر فتاحی در کسوت فرماندهی گردان از همین لشگر و سیاوش امیری در کسوت فرماندهی محورشیاکوه در عملیات مطلع الفجر به شهادت رسیدند.

و) تعدادی از برادران ارتشی نیز در این مأموریت شهید یا مجروح شدند که آمار دقیقی از آن در دست نمی باشد.

 

اسناد و منابع

شهید غلامرضا فریدی 

فرزند : میرزا

تاریخ تولد : 02/03/1338                                                   

محل تولد : شهرستان اراک - کرهرود

عضویت : پاسداررسمی

تاریخ شهادت :18/06/1359

محل شهادت : روستای دارساوین، جاده بانه - سردشت

روایت عروج :

طی کمین دشمن در نزدیکی روستای دارساوین با خود گفتم خوب است ضد کمین انجام دهم ، رفتم جلوتر دیدم      ای بابا از من جلوتر چند نفر آمده اند وقتی به جلو نگاه کردم دیدم که غلامرضا فریدی و سرهنگ صیاد شیرازی از من جلو تر هستند، همه جا زیر آتش بود و ما داشتیم می رفتیم بالا، تقریباً داشتیم می رسیدیم به بالای تپه که یک دفعه یک صدایی آمد، یک صدای بَمی و بعدش هم آخ، شهید فریدی روی زمین افتاد، رسیدم بالای سرش یاد حرف روز قبلش افتادم که گفته بود: " من خواب دیدم شهید می شوم و تیر از سمت چپ سینه وارد و از سمت راست خارج می شود"، دقیقاً همان اتفاق هم افتاده بود .                              

گفت : حمزه ، نگفتم شهید می شوم ! گفتم چیزی نشده یک تیر سطحی خوردی، نتوانستم خودم را کنترل کنم، خیلی متاثر شده بودم و شروع کردم به گریه کردن و او هم من را نگاه می کرد و خیلی بی خیال، من نمی دانم این درد آنجا تکلیفش چی می شود !                                                                           

به گریه های من می خندید، تبسم کرد و گفت تشنه ام یک مقدار آب به من بدهید، گفتم برایت خوب نیست، گفت برای کسی که می خواهد زنده بماند خوب نیست من که شهید می شوم، ولی آبی نداشتیم که به او بدهیم .                                                                                                                           

گفت: سلام مرا به پدر و مادرم برسانید و بگوئید من در راه امام حسین علیه السلام شهید شدم و با گفتن شهادتین  به شهادت رسید، او تک پسر خانواده بود. 

شهید صیاد شیرازی از من نارنجک خواست، چون نمی توانستم به سمت او حرکت کنم، نارنجک را به طرفش انداختم، نارنجک را پرتاب کرد که یک دفعه دیدیم که از یک سنگر در فاصله چندین متری ما 2 تا جنازه رفتند روی هوا و به این ترتیب قاتلین شهید فریدی در دم به هلاکت رسیدند . 

مصاحبه تصویری برادر حاج حمزه پاک بین – تاریخ 27/07/1394

 

شهید محمد کاظم ثامنی    

فرزند : ابراهیم

تاریخ تولد : 20/07/1334                                                    

محل تولد : شهرستان اراک

عضویت : پاسداررسمی

مسئولیت : فرمانده دسته

تاریخ شهادت :19/06/1359

محل شهادت : روستای دارساوین ، جاده بانه ـ سردشت       

روایت عروج :

وقتی قرار شد شب دیگر هم آنجا بمانیم، شروع به تقویت سنگرهایمان کردیم، کاظم فعال بود، چند ساعت قبل از شهادتش، به من گفت: « امشب وضع بدی است، درگیری داریم . »

گفتم: « نه بابا درگیری نمی شه »

گفت: « امشب شهید می دهیم »

حدود 11 شب صدای تیراندازی آمد. گفتند ثامنی را زدند. وقتی بالای سرش رفتم، روی سینه اش جای چند گلوله بود. او در حال بردن خاک برای سنگر بوده که به سمتش تیراندازی کرده بودند. شهادت ثامنی خیلی سنگین بود و تاثیر زیادی روی بچه ها گذاشت .

کاظم علاوه بر اینکه فرمانده یکی از گروه هایمان بود، در تمام اراک نمونه بود؛ انسانی وزین، ارزشمند و فهیم که مسائل را خوب درک می کرد و تحلیل داشت؛ هم مدیریت و فرماندهی کرده بود، هم دلسوز بود. در مورد کارها با او مشورت می کردم، نظرات خوبی می داد. کاظم در منطقه ای از اراک فرمانده سپاه بود، تا شنید می خواهیم به کردستان برویم، آنجا را رها کرد و همراه ما آمد؛ در حالی که می توانست بماند، چون خودش مسئول بود.

یادم هست می گفت: « باید این ستون را به مقصد برسانیم و نباید تسلیم دشمن بشویم »

ستادی برای هماهنگی بین نیروهای خودمان با برادران ارتش ایجاد کرده و اسمش را ستاد مشترک گذاشته بودیم. کاظم ثامنی مسئول این ستاد و هماهنگی باارتش بود. در درگیری ها مرتب به ما مهمات می داد و آرام نداشت.

از شهادت او دلم سوخت؛ زود رفت و چقدر مظلومانه رفت. آن شب کارت سپاه و مدارک شناسایی اش را زیر خاک کرد که دست دشمن نیفتد .

بر گرفته از کتاب دارساوین " یادداشت روزانه برادر فتح الله جعفری " ـ صفحه 351 ـ انتشارات  سوره مهر ـ سال چاپ 1396 ـ چاپ اول

برچسب ها
بازدید
دیدگاه
مطالب مرتبط
در مراسم یادواره شهید مسلمی در کوی امام علی اراک با موافقت آموزش و پرورش نام مدرسه میلاد در این کوی به نام شهید سعید مسلمی تغییر یافت. 🔹 این یادواره…
🔹هم‌زمان با سالروز ولادت اباعبدالله الحسین (ع) و روز پاسدار و مقارن با سالروز ولادت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع) و روز جانباز، استاندار مرکزی به…
🔰همزمان با سالروز ولادت اباعبدالله الحسین (ع) و روز پاسدار، استاندار مرکزی به همراه مدیرکل دفتر اجتماعی استانداری و مدیرکل بنیاد شهید با حضور در منزل…
🔹غروب روز پنجشنبه دکتر مخلص‌الائمه استاندار مرکزی و سردار رفیعی‌کیا فرمانده فراجای استان و ربیعی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی در…
🔹ریحانه زهره وند دختر شهید محمد زهره‌وند در فرودگاه اراک به حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژه ای خوش آمد گفت. 🔹شهید محمد زهره وند اولین شهید از شهدای…